اعصابم بهم ریخته
الان پاشدم شیرشو بدم
دیگه نمیتونم بخوابم همه دردا و حسرت هام یادم اومده
حس می کنم نمیتونم فشار زندگی تحمل کنم
حالم خوب نیس
خاطره زایمانم دوباره مثل خوره افتاده به جونم
حسرت زایمان طبیعی
حسرت اینکه چرا شیرخشکی شد
من نمیخواستم اینطوری 😭😭😭
دردای دیگم
اذیتای آدما حرفاشون نیش هاشون اینکه بچه رو بد میگیرن ب زور میگیرن از ادم میچزخونن با ی دس از قصذ که تو دل مادر خالی شه
حالم بده خدایا 😭😭😭😭😭😭
اعصابم بهم ریخته

داری ناشکری میکنی...
فکر کن اگر خدایی نخواسته تو زایمان طبیعی، بلایی سر بچه میومد چیکار میکردی؟
قطعا خیر و صلاحت تو این بوده.
ذکر خدا آروم میکنه قلب رو.
مرتب ذکر خدا رو بگو و شکر کن که خودت و بچه سالم هستید.
چون خیلی وقته داری اینجوری پیام میذاری، گفتم بهت حتما بگم که این ناشکری ها، عاقبت خوبی نداره...
راضی بودن به رضای خدا خیلی مهمه.
همه تو زندگیشون کلی حسرت و کلی مشکل دارن ولی باید یاد بگیری که کنترل کنی، زن ها به شدت قوی هستن و میتونن همه چیز رو درست کنن.
اگر کسی بچه رو با یه دست میگیره، بجای حرص خوردن، ببین راه حل چیه. اگر با حرف زدن درست میشه که حرف بزن. بگو که نگرانی، بگو که استرس میگیری. بگو خطرناکه و بهداشت گفته که نباید بچه رو اینجوری گرفت.
بجای غصه خوردن، بشین فکر کن و مشکلات رو حل کن.
اگر به حرفت گوش ندادن، بچه رو به هوای شیر دادن یا عوض کردن، بگیر.
اگر هم دیگه هیچ راهی به نظرت نرسید، از خدا بخواه که مواظب بچه باشه و دلت رو آروم کنه. خلاصه که با آه و ناله، حالت روز به روز بدتر میشه و هیچی درست نمیشه.

زیاد به چیزای بد فکر کردی حالت خراب شده سعی کن له چیزای خوبم فکر کنی زایمان که برای همه سخت بوده چه طبیعی چه سزارین من خودم طبیعی بودم شیر خشک هم بد نیست که من شیر خودم رو میدم چون شیر خشک نمیگیره که اونم داغون شدم استخوان برام نمونده مشکلات زندگی زناشویی که برای همه هست مخصوصا با این بی پولی ها و این بی اعصاب بودن زن و مرد ولی خدا خودش کمکمون کنه باید از خدا کمک بخوایم

خواهرم عزیزم اگه بخودت نیای و جمع و جور نکنی خودتو، دچار فروپاشی میشیا،هیچی ازت نمیمونه، ب فکر خودت نیستی ب فکر اون طفل معصوم باش که جز تو و آغوشت و توجهت پناهی نداره. حتما هم نیاز نیس شیرتو بخوره تا ناراحتیاتو حس کنه، بغلش ک کنی، نگاهش ک میکنی تموم احساساتت حال بدت بهش منتقل میشه،میخوای بچت افسرده و گوشه گیر و عصبی بار بیاد؟ واقعا دلت میاد که بخاطر حال بدت آینده بچت با کلی مشکل روحی دست و پنجه نرم کنه؟ تو ک انقد بچه دوست داری ک داری غصه میخوری چرا بیشتر از سه تا نمیتونی بیاری، چجوری میخوای بزرگشون کنی بااین حال و روزت ؟ همین یکیو با حال روحی خوب و سالم وشاد بزرگ کن،بعد ب بعدیا فکر کن. بعدشم اگه فکر میکنی فقط طبیعی زایمان کردن و شیر از سینه دادن مادرو مادر میکنه سخت در اشتباهی،اگه اینجوری فکر میکنی داری ماهایی ک سزارین کردیم و شیرخشک میدیمو زیرسوال میبری.قسمتت بوده پس قبول کن و دیگه آه و ناله کشیدنو بذار کنار و دستاتو بگیر ب زانوهات یاعلی بگو بلند شو،تا زایمانت قسمتت این بوده، اما ب بعدش دست خودته، ی تکون ب خودت بده، تمرین کن پررو باشی از حق بچت دفاع کنی،بخاطرش جلوی همه وایسی،ببین بچت مادر قوی و با اراده و سرحال میخواد یا افسرده.دو حالت داره،یا مثل خودت میشه یا میره طرفی که شادش میکنن بهش انرژی میدن. انتخاب با خودته. ببخشید طولانی شد و ی جاهاییش درد داشت اما باید میگفتم

شما برای رهای از ترومای زایمان بهتره ازیه روان دمانگر کمک بگیرید
مادر شاد و سرحال هیچ جایگزینی دارە و حال بد مادر مستقیما رو روح و روان بچە تاثیر بسیار بدی میزاره کە متاسفانه ممکنە تا اخر عمر موندگار بشه براش
ولی شیر مادر جایگزین داره کلی شیر خشک خوب تو بازار هست من هر بچەایم دیدم شیرخشکی بوده و مشکل هم نداشتن از شیر مادری‌ها هم سرحال تپل ترن
لطفا به فکر سلامت روان خودتون و بچەتون باشید تراپیست خیلی میتونه کمکتون کنە

منم مثل خودتم
تهش نیمساعت اخر سزارین شدم.دقیقا بچم دو ماهه شیر منو نمیخوره و بزور تو خواب خیلی کم میدم..
اما دیگه پذیرفتم.کنار اومدم.همین بچه نیاز به روحیه مادر داره.نیاز به شاد بودن..من باید انقدر قوی باشم که در طول روز باهاش بازی کنم بگم بخندم...درسته پروسه زایمان ضربه بزرگی به روحیه ام زد..اما الان من دارم با یه موضوع بزرگتر دست و پنجه نرم میکنم..مرداد مرخصی زایمانم تموم میشه و هییییچکس نیست پسرمو نگهداره..منی که با چه سختی وارد اموزش پرورش شدم همش دارم به استعفا از کار فکر میکنم...ببین زندگی همینه.هرچی جلوتر میری اتفاقای جدیدی داره..شروع کن روزانه یا هفتگی برای بچت خاطره بنویس..خودتو درگیر یکاری کن که مشغول باشی..خونه رو مرتب کن و تا فرصت پیدا میکنی کنارش دراز بکش...به اینفکر کن این روزها هم بگذره دیگه تکرار نمیشه.تازه داره شیرین بازی های بچت بیشتر هم میشه.پس حیفه

ببين شايد الان ناراحت بشي كه ميكم ولي يه سري چيزا ديگه خسرت واعصاب خوردي نيست والا اخه.با سزارينم ميشه٣تا بچه اورد حتي تحت نظر باشي ودكترت خوب باشه چسبندگي نباشه بيشترم ميشه گاها تا٤تا.خب بنظرت باوجود شرايط الان مملكت٤تا بچه بس نيست؟يا مثلا ميگي بچمو نميدن مگه مادرش نيستي نميتوني پس بگيري؟يه كمي ديگه بايد به خودت بياي همش غصه خوردن واسه اين چيزا كه نشد كار عزيزمن يا برو مشاوره يا خودت يه فكري به حال خودت بكن عزيزمن تا ناراحتي اعصاب نگرفتي.والا من از ترس طبيعي پول دادم سزارين شدم كه نخام اذيت بشم بيشتر يا نخام حرف دلسرد كننده بشم از همسرم كه گشاد شدي و…نخام عوارض طبيعي بكشم حالا تو مفت سزارين شدي غصه ميخوري؟يه ذره خودتو ول كردي فكر كنم پاشو سر پا حس خوب بده به زندگيت به خودت به بچت به اينكه چجوري بايد پشتيبان بچت باشي نه اينكه بگي بچمو نميدن اجازه نده …

گذشته رو نمیتونی تغییر بدی از حال و اینده با بچت لذت ببر

طبیعی هم هزارجورعوارض داره.من که دردشو کشیدم به نظرم ده برابر سزارین بود.من دومین بچمم سزارین کردم خداروشکر میکنم طبیعی نشد.شیرخشک هم دیگه دادی الان همه میدن.چه حرصی میخوری .بچت بایدیه مادرقوی داشته باشه هرکی حرف زد بزنی تودهنش.نه اینکه بشینی غصه بخوری خواهرمن

عزیزم من زایمان طبیعی کردم الا پشیمونم سه ماه شده و من نمیتونم خوب بشینم استخون باسنم اذیتم می‌کنه خیلی درد داره . ۳ ماه شده و من هنوز یوبسم ۳ ماه شد و کمر درد لگد درد زانو درد امانم رو بریده .

عزیزم من طبیعی بودم... ـ
ولی اگه به عقب برگردم حتما سزارین انتخابمه
چون واقعا اذیت شدم...
فکرای منفی نباید قلاب فکریت بشه

رها کن
ذهنت و ببر سمت بچه ت
آینده ش... خوشی هاتون....

دوست داشتی طبیعی زایمان کنی؟