تجربه یه مامان دهه هشتادی با بچه اول و واکسن ۱۸ماهگی🤩البته اینم‌بگم‌بدن با بدن خیلی فرق داره
الان ۳روزه از واکسن میگذره اینم بگم با کلی استرس ایقدر استرس داشتم نزدیک بود تصمیم بگیرم واکسن رو نزنم در این حد بودم ایقدر اینجا از سختی این واکسن گفته بودن ترس برم داشته بود.خلاصه بلند شدم اول همه کارامو کردم که بعد واکسن فقط به دخترم برسم،صبحونه خوردم صبحونه دخترمم اماده کردم از خواب بلندش کردم همه کاراشو کردم بهش صبحانه دادم اب دادم،شیر هم دادم،بعدش یه بتری آبمیوه طبیعی،یه بتری آب معدنی،با مغزیجات برداشتم اول آیت الکرسی خوندم دور سرش دیگه رفتیم کوچه بهداشت رو خودش کامل راه اومد،وقتی رسیدیم چون زود رفتم زودی هم کارمو انجام دادن،خدا خیرش بده آقا تو بهداشتمون هر واکسنی میزد برای دخترم دستش سبک بود اینم خودش زد خیلی موقع تزریق گریه کرد،اما بعدش بهش اب دادم اجیل دادم ساکت شد اوردم خونه بهش غدا دادم بروفن هم دادم اهنگ‌گذاشتیم رقصیدیم،بازی کردیم خوابش برد دیگه همینجوری هر ۴ساعت بهش بروفن دادم،تبشو مرتب چک میکردم ،کم کم هر ۶ساعت دیگه بهش دادم،یه کوچولو درد داشت نمیتونست خوب راه بره اما باهاش بازی کردم یادش میفرت دختر عمشو خیلی دوست داره میبردم پیش اون خوب بود تا شبش یکم تب کرد ،اونم با تب بر پایین اومد اما تا ساعت ۳بالا سرش بودم وقتی دیدم تب نکرد منم خوابیدم باهم خوابیدیم تا ۱۲ وقتی بلند شد دیگه تقریبا تب نداشت یه کوچولو میلنگید🥰دیگه الان خیلی خوب شده یکم درد داره اما خداروشکر این واکسن که به یه غول تبدیل شده بود هم بخیر گذشت انشالله که برای همه بچه ها سبک خوب باشه

۲ پاسخ

آفرین به تو مامان قوی😍کلا نباید از واکسن ترسید خیلی زود و سریع میگذره ولی بعدش که تموم میشه ادم احساس قدرت میکنه که این مراحلو پشت سر گذاشته

خداروشکر خداروشکر عزیزم اینجا فقط می‌میترسونن
دختر من فقط کمی گرم شد بدنش
اما دزد نداشت خودم پاش دست میزدم انگار ن انگار

سوال های مرتبط

مامان 🫶آقا علی🫀 مامان 🫶آقا علی🫀 ۱ سالگی
تجربه واکسن 18 ماهگی
سلام مامان گلیا گفتم بیام تجربه واکسن 18 ماهگی پسرمو بگم بهتون
شنبه ساعت 12 رفتیم واکسن زدیم یکی دست راست پای چپ و قطره خوراکی
قبل رفتن نصف شیاف دیکلوفناک 50 گذاشتم براش
برگشتیم خونه بازی کرد و 4 ساعتی روز اول بروفن دادم بهش ناهارم خورد و خوابید و عصر بیدار شد بازی کرد تا ساعت 10 شب اینا دیگه تب کرد و پاش درد میکرد غذا هم خوب نخورد و یخورده هم بد خوابید
قبل خوابم باز نصف شیاف گذاشتم براش
دیگه خداروشکر تا صب تب نکرد اما داروش رو توی خوابم دادم بهش و مرتب چکش میکردم
اینم بگم کمی یخ رو داخل پلاستیک ریختم و با حوله برای پاش کمپرس گذاشتم
خلاصه روز اول هم با دارو سر وقت گذشت و خوب بود
روز دوم شش ساعتی استا دادم روز سوم هم ندادم دیگه
امروزم بعد 4 روز رفتیم حموم
روز اول هم اصلا نشستمش میگن اشکال نداره اما من محکم کاری کردم.
وحشتناک ازش میترسیدم چون میگفتن خیلی سخته اما خداروشکر خوب گذشت و تموم شد
بقیه اگر تجربه ای دارن اضافه کنن

#واکسن #18_ماهگی
مامان پرنسس مامان پرنسس ۱ سالگی
سلاممممم
شبتون خوش
چ خبرااااا
من اومدم با تجربه ی واکسن 18ماهگی دخترم
که ازش ی غول ساخته بودم برای خودم..
اینقدر ک سر این واکسن استرس داشتم که نگم براتون...
ولی انگاری زیادی بزرگش کرده بودم برای خودم.
واکسن رو زدیم براش بعدش کلی راه رفتیم باهم..
براش جایزه بستنی خریدیم ک یکم آروم بشه..
بعد ک اومدیم خونه بدنش شروع ب داغ شدن کرد..
من قطره پاراکید دادم بهش ک متاسفانه رو دختر من جواب نداد.و نه تب رو کم کرد ن درد پاشو..
دخترم ۳ ساعت بعد واکسن نمی‌تونست راه بره..
مجبور شدم شیاف استامینوفن بذارم براش
انگار آب رو آتیش بود..
هم تب رو آورد پایین درجا..هم درد پاشو بهتر کرد و دخترم انگار جون گرفت..
کمپرس ام زیاد اجازه نداد براش بذارم..
کلی بهش هندونه و طالبی دادم ک شنیده بودم تب رو میاره پایین..
شب ک اثر شیاف رفته بود دوباره یکم بهونه گیری کرد و تب کرد که مجدد شیاف گذاشتم براش و آروم شد و خوابید..
ساعت ۴ صبح تایم داروش بود ک احساس کردم ی کوچولو داغه بیدارش کردم دارو دادم و دیگ شیطونی خانوم گل کرد نخوابید تا ۷صبح🫠
ظهرم ک بیدار شد نه خبری از تب بود ن پاش میلنگید..
یکم کمپرس گرم گذاشتم براش و دیگ قطره ندادم بهش
و سرحال تر از قبل بازی میکرد..
اینم از واکسن ۱۸ماهگی که کلی بزرگش کردیم برای خودمون
مامانایی ک مثه من استرس دارید
استرستون بیخودیه اونقدرام ک میگن سخت نیست..

و طبق تجربه خودم و چندتا از مامانای گهواره
برای واکسن ۱۸ماهگی بهتره از شیاف استفاده بشه تا بشه راحت تر کنترل کرد تب رو..
مامان آرش و رستا☺️ مامان آرش و رستا☺️ ۱ سالگی
سلام سلام
من اومدم با تجربه ی واکسن 18ماهگی رستا بانو
ساعت11صبح بردمش برا واکسن نیم ساعت قبل بهش ایبوپروفن دادم
به دست راستش یه واکسن و به پای چپش یکی دیگه زدن که اونی که برا پا بود درد داشت اونجا یکم گریه کرد ارومش کردم گرفتم از دستش باهم پیاده رفتیم تا پارک سر خیابونمون(بهداشت و پارک نزدیک خونمونه)
یه نیم ساعتی تو پارک چرخید اومدیم خونه باشه توپ بازی مردم آهنگ گذاشتم رقصید و.....حالش خوب بود تا۸شب یهو بی قرار شد و تب کرد تبش۳۸درجه بود دیگه ایبوپروفن ندادم بهش شربت استامینوفن پاراکید دادم هر ۴ساعت کلا سختیش همون شب اول بود دوبار تبش تا۳۸ ؛۳۸٫۵رفت که منم با تن شویه و خنک کردن دمای اتاق کنترلش کردم خودم از ترس نخوابیدم شب اولو چون میترسیدم یهو تبش بره بالا از روز دوم خیلی خیلی بهتر شد
در کل سختیش برا رستا همون تبش بود پاش درد میکرد منتها راه می‌رفت
خودم ماه ها استرس کشیدم برا واکسن ۱۸ماهکی ولی اونقدری که میگن برا رستا سخت نبود هر بچه ای یه جوره دیگه یکی پا درد داره یکی نداره یکی تب می‌کنه یکی نمیکنه و یه بچه ای کلا هیچ کدوم رو تجربه نمیکنه
ایشالله تن بچه هاتون همیشه صحیح و سالم باشه😊🥰