۷ پاسخ

خب عزيزم خونه‌ خدت بمون نمیشه؟ منم میرم جایی دخترم لب ب غذا نمیزنه

‌خودتو اذیت نکن پسر منم از دیروز عصر ماکارانی خورده دیگه چیزی نخورده ، راجب اینکه مامانتم بهش محبت میکنه فک نکنم ربطی داشته باشه ب اخلاق پسرت پسر منم دقیقا مادر شوهر پدر شوهرم مامان بابام داداشام عموهاش عمه هام خیلی بهش محبت میکنن تازه بعضی هاشون سعی میکنن کاری کنن پسرم اونارو بیشتر دوست داشته باشه اما پسرم عاشق منه توهم بیشتر محبت کن دعواش نکن خوب میشه

راه حلش اینه تنهایی بشینی خونه و نری اونجا-پسر‌منم اخلاقش رفتارش خواب و خورد خوراکش وقتی میرم اوناج زمین تا اسمون فرق میکنه دیگ سعی کردم کمتر بمونم اونجا ترجیح دادم تنهایی تو خونه سختی بکشم بچم رو روال و نظم بیفته ولی اونجا نرم ک بیشتر هصابم خورد بشه و حرف هم بشنوم

اگه آپارتمان هستیددروببندازپشت وباخیال راحت بمون خونه ی خودت منم برم خونه ی کسی فرق نمیکنه مادرم باشه یاجای دیگه پسرم هیچی نمیخوره یه هفته رفتم سهرستان پدرشوهرم جزکیک وآب میوه وتخم مرغ هیچی نخوردآخرسرهم چون بدنش ضعیف شدمریضی بدگرفت تایک ماه هم درگیربودم پس تنهانیستی الان مادرم هرچی گفت بریم شهرستان پیش بابات گفتم نمیام یابه همسرم گفتم شهرستان بابات بری بیشتراز۳روزنمیمونم

عزیزم‌ خب نخوره ولش کن گشنه بشه خودش میخوره انقد کوچک نیس دیگ ک بخاطرش با مادرت دعوا کنی

سرگرمش کن براش کارتن بزار بزاش شعر بخون یا کسی ک دوست داره بگو اون بهش بده

عزیزم حرص خوردن نداره که خونه مادرت نرو با کمتر برو
من ب حادی مشکل تو نه ولی داشتم با خانواده همسرم مادرشوهرم دخالت میکرد الان دیگه جلوشون حساسیت نشون نمیدم و نمیزارم دخالت کنن پسرم خودشو‌بکوشه از گریه کبود بشه نمیزارم مخالف حرف من کاری کنن😁

سوال های مرتبط

مامان فندوق ها مامان فندوق ها ۲ سالگی
سلام،مامانا من یه مشکل بزرگ دارم
لطفا هرکی تجربه داره بهم کمک کنه
میتونین تاپیکهای قبلیمم بخونین
من بچه هام ۲۶ماهه هستم و از بچگی با مامانم نگه داشتم بخاطر دوقلو بودن و تو غربت بودم و چندتا مسائل دیگه نشد مستقل شم
الان یکی از پسرام وابسته مامانمه شدید،کلا پسرم به همه چی وابستگی داره اخلاقشه زود وابسته میشه
چون اون یکی قل ام بااینکه از بچگی با من‌میخوابیده ولی الان غیر من با هرکی میخوابه و میمونه،ولی اونیکی قل ام برعکس غیر مامانم با کسی نمیخوابه بخوابه هم تا صبح هزار بار بیدار میشه وبهونه مامانمو میگیره و جیغ میزنه شدید
و من الان دیگه دوست دارم‌مستقل شم و قبلا چند بار امتحان کردم پسرم نمونده بخاطر جیغ هاش و بی تابیاش و بی خوابیهای من نتونستم نگهش دارم و باز برگشتیم به مامانم
الان دیگه واقعا میخوام مستقل شیم،مامانم میگه من یه مدت نگهش میدارم تو برو با اونیکی قل ات خونتون،تا این پسرتم‌متوجه شه پیش من بمونه الان نمیفهمه رو روحیش تاثیر بد میذاره
حتی من این قل ام رو ۳ماه طول کشبد تا از شیشه شیر گرفتم کلا وابستگی زیاد داره
ولی من میگم تو مامان اینکی قل ام رو نگه دار ،من اینکه وابسته توئه رو ببرم خونمون دو هفته با اعصاب راحت نگه دارم تا به خودم وابسته کنم
بعد میام اینکی پسرمم ببرم
تموم شه بره
ولی نمیدونم چرا استرس دارم‌ نمیدونم کارم درسته یا نه
میتونم بااین روش موفق شم یا نه
مامان دوتا نینی مامان دوتا نینی ۵ ماهگی
خانما من بچم ۲ سال و ۳ ماهشه
کوچه ۱ ماهه هست
اط وقتی ک کوچیکه اومده بود دائم درحال زدن کوچیکه بود و حسودی میکرد با اینکه همه توحهمون سمت بزرگش
خداشاهده فقط شیرش رو میدم و پوشک و نهایتا گریمیچر چیزی وقتی بزرگه خوابه نهایتا ی بوس ریزی برم
الان ۲ هفته هس ک بزرگه افسردگی گرفه خودمم فهمیدم
غذا نمیخوره اصلاااا ب زور تخم مرغ ک عاشقش بود رو میخوره خوراکی از شیر موز و.. هر چی بگید میخره باباش اما نمیخوره
دائم درحال ناخن جویدن و پوست لب کندن گاهی هم میاد منو چند تا میزنه و میره
و ی گوشه میشینه
خونه مامانم چند بار رفتم اما اونجا هم ی گوشه دور میشینه و ناخن میجوعه
هی میارمش بغلم و میگم محمد متین من تورو دوست دارم و..
ولی هیچی ب هیچی
امشب مامانم اینا اومدن اینجا
ی گوشه نشستع و گوشی خواهرم رو کرفته عکس میبینه
همشم تقصیر شوهرمه
از وقتی کوچیکه اومده دائم بزرگه رو فحش میده و دعوا میکنه هر چی میگم بچس ۲ سالشه نمیفهمه با منم دعوا میکنع و صداشو میبره بالا و بحث بالامیره
تا غذا میارم بخوره بچم میگ نه نمیخورم داد میزنه سرم ببرش نمیخوره چرا انقدر
چیکار کنم اخه باهاش؟؟؟
اسباب بازیاش رو میارم بازی کنه
داد میزنه خونه کثیفه همه جمع میکنه میبره تو اتاق و نمیزاره بازی کنه
ب نظرتون چ کنم من ؟؟
مامان ائلوین🧑‍🍼🌕 مامان ائلوین🧑‍🍼🌕 ۲ سالگی
سلام خانما دارم دیوونه میشم 😢 عموی بچم یه ساعتی میشه پسرم رو آورده پیش من بعد مامانم میخواست بوسش کنه پسرم نمیذاشت برگشت به مامانم یه حرف خیلی بد زد اعصابم انقد خورد شد برگشتم یه سیلی زدم بهش خیلی گریه کرد خودمم گریه کردم اون بی شرفا یادش دادن خودشون فقط با فحش با همدیگه حرف میزدن عاشق اینم بودن بچه هم از این حرفا یاد بگیره شوهر بی شرفم کلا به مادرش به شوخی اینا فحشای زشت میداد کلا ناموسی
حالا دارم اون حرفا رو از پسرم میشنوم بعد یکم پیش دوباره باز همون حرف زشت رو تکرار کرد بازم به مامانم گفت روی دستش زدم می‌دونم تنبیه بدنی جواب نمیده توروخدا یه راهکار بدین بچه رو چیکار کنم از یادش بره سنش کمه متوجه نمیشه. اون موقع ها میگفتم به بچه این حرفا رو یاد ندین لج میکردن با من علاوه بر این یدونه هم 👍🏼 با این انگشت شست میگن بیا
اونو هم یادش دادن ... تازه بچم به مامان و بابام می‌گفت مامانی و بابایی یادش دادن حالا اسم پدر و مادرم رو میگه من با این بی وجودا چیکار کنم گفتم طلاق میگیرم راحت میشم از دست فحشاش و کتکاش حالا پسر خودمم داره شبیهش میشه با زن برادرش در ارتباطم البته نه که همیشه حرف بزنیما در حد خیلی کم بنظرتون بهشون بگم که یادش ندن؟ آخه می‌دونم بازم لج میکنن