دوستان سلام صبح بخیر پیشاپیش ببخشید ک جواب کامنت هاتون نمیدم،من دیشب رفتم سونو گرافی ،با توجه به اینک بچه اولم و بخاطر نزدن انوکسا از دست دادم این دکتر گفت نزن و منم دو روز بود نزدم رفتم سونو از هفته پیش تا الان ۱۰گرم هم اضافه نشده!!!!این هیچ اب دور بچه تو یک هفته از ۱۳شد ۲۱،امدم رفتم بیمارستان مفرح خراب‌مونده نزدیکمون،ببین گلاب ب روتون مثل اب بیرون روی داشتم و دارم و تهوع ،رفتم اونجا میگه بخواب معاینت کنم میگم سزارینی ام میگه باشه گفتم نه نمیخوام اجازه ندادم،کونش سوخت حرصش گرفت،گفتم امدم ان اس تی بدم،دراز کشیدم هی درد داشتم هی معده ام گرفتم گفتم سرویس کجاست همون جا بود وای وای وای رفتم خدا نصیب نکنه ببخشید ک واضح میگم ببین توالت فرنگی روش خون،داخلش تا نصفه پر خون🤮🤮🤮🤮🤮امدم بیرون دوباره رو تخت باهمون درد ناله هم میکردم،گفت نمیگیرم پاشو برو سرم بزن بعد بیا اصلا هم کمک نکرد پاشم بخدا به زور پاشدم،این وسط با شوهرمم بحث کردم ک چرا رفتی ب مادرت گفتی انقدر بدخواه هستن شب اول سقف پارکینگ سمت ما ریخت اینم شب دوم اب دور بچه زیاد شده،شوهرمم باد کرده چرا نذاشتی معاینت کنن!بهش گفتم اهان فقط به فکر خودت و بچه ای من فردا بدنم خراب بشه کی جواب میده😒😒😒😒بهش گفتم حرف بزنی دهنتو پاره میکنم فقط انقدر جیغ میزنم حیثیتت بره ساکت شد 😭کاش زودتر خوب شم من طاقتم کمه

۹ پاسخ

نمیخوام بترسونمت ولی حتمااااا امروز برو همون بیمارستان پارسیان چک کنن چون اب زیاد هم اصلا خوب نیست.

چرا اب دور بچه اینقد زیاد شده!! یعنی حالت تهوع و ایناهم واسه انوکسا بوده؟!

عزیزم ب دکترت زنگ بزن ببین چی میگ

خوب چرا نزاشتي معاينت كنن؟

پیش دکتر خودت برو یا یه بیمارستان درست حسابی

حالا چطوری بهتتری

سلام خوبی عزیزم؟ بهتری؟ چرا خوب آنوکساپارین رو ادامه ندادی؟

خونریزی تو معاینه طبیعیه عزیزم

باید میزاشتی معاینه ات کنن ببین حتی اگر سزارین باشی معاینه میکنن من خودم سزارین اختیاری بودم سر پسرم ولی بازم برای بررسی دهانه رحم ...
وبامعاینه کردن اتفاقی نمی یوفته که نگرانی

سوال های مرتبط

مامان نیل مامان نیل روزهای ابتدایی تولد
مامانا من شنبه شب با احساس نشتی کیسه آب زفتم بیمارستان ک تست بدم رفتم اورژانس معاینه شدم و تست دادم که منفی شد حالا ازینا ک بگذریم گفتن فردا باید سونو شی مطمین شیم آب دور بچه خوبه بستری کردن و صبحش سونو کردن که آب دور بچه ام خوب بود خداروشکر و نشتی ای درکار نبود،ولی(سوال و نگرانیم ازینجا شروع میشه)دکتر سونوش هی گفت چرا آنقدر بچت ریزه هی اون دستگاهو اینور اونور کرد خیلیم فشار میداد رو دلم بعد گفت ب پهلو شو و یکمم شکممو محکم تکون داد گفتم چیشده گفت بچت به پهلوعع خیلی دقیق نمیشه گرفت ولی اینجور که معلومه خیلی ریزه گفتم نیازی هست برم یچی بخورم بچه شاید صاف شه دوباره بگیری گفت نه همینه دیگه بعد گفتم وزنش تو ۳۴ هفته ۲کیلو و صد بود الان ۳۶ هفته ام مگه چنده؟گفت ۲ودویستو خورده ای یعنی ی لحظه واقعا سکته کردم تو ۲ هفته صدو خورده ای گرم بنی فق اضافه شده؟در صورتی ک تغذیه ام خوبه پودر لیدی میل هم میخورم و بچه تو هفته من وزن نرمالش باید ۲ونهصد باشه
ادامه تاپیک بعد...
مامان هایلین💛لیا مامان هایلین💛لیا ۱۷ ماهگی
رفتم سریع ب شوهرم گفتم خون ازم اومده و درد زایمانه شوهرمم گفت خودتو حاظر کن بریم چون بچه کوچیک داشتم و بدون خودم هیچی نمیخوره و نمیخوابه گفتم دردام و خونه تحمل میکنم شد ۴ زنگ زدم مادرم و پدرم اومدن دنبالم منو بردن زایشگاه دردام دیگ خیلی زیاد شدن
بیمارستان پنج دقیقه با خونه مون فاصله داره تو بیمارستان دو بار نشستم زمین داد میزدم و گریه میکردم از شدت درد رفتم تو زایشگاه دم در همش گریه‌میکردم خیلی همراه اونجا بودن گریه میکردم دلشون برام میسوخت رفتم تو گفتم درد دارم گفتن سریع برو رو تخت معاینت کنیم رفتم همش گفتم چند سانتم میگفتن مگ متخصصی همش میگفتم توروخدا زیادم مونده همش میگفتن حرف نزن خانم تو خونه دستشویی داشتم خدا رحم کرد دستشویی نرفتم هی رفتم زایشگاه سریع شرمنده دستشویی کردم رو میز گفتن فول شدی رفتم اتاق زایمان با چند تا زور بدنیا اومد سریع بچم دستشویی کرد خدا رحم کرد ک بدنیا اومد
اینو بگم ک بخیه هام خیلی اذیتم کردن اصلا بی حسی نشدم
بمونه به یادگار
به وقت ۳۷ هفته و ۴ روز


۴۰۴/۱/۱۶
مامان ۳ قلوها مامان ۳ قلوها ۵ ماهگی
شنبه صبح رفتیم بیمارستان و رفتم سمت درمانگاه پرونده مو آوردن و رفتم پیش دکتر گفت درد اینا نداری گفتم نه گفت حرکت بچه ها چطوره ک گفتم از دیشب تا الان کاهش حرکت داشتن ک گفت همین الان سریع برو اورژانس اونجا مشکلتو بگو رفتم اورژانس سریع خوابوندن واسه ان اس تی
ان اس تی گرفتن ک وسطاش یه هو ضربان قلب یکی شون افت کرد ولی سریع درست شد دو تا سرم آوردن زدن ک حرکات بچه ها بهتر شد بعدش گفتن برو زایشگاه و بستری شو ک بهش میگفتن بخش لیبر
دیگ کارای بستری رو شوهرم انجام داد و رفت خونه تازه کلی ام غر زد الکی فقط بستری میکنن پس کی بچه ها به دنیا میان😂من رفتم زایشگاه دوباره خوابوندن واسه ان اس تی دیگ اشکم در اومده بود از شدت کلافگی شد ظهر
دکترا اومدن بالا سرم هر کی یه چیزی میگف بعد همشون میگفتن هفته اش خوبه ختم بارداری بدید بعد گفتم من کی زایمان میکنم گفتن هر وقت ببینیم ان اس تی ها خوب نیستش منم با خیال راحت خوابیدم اونجا 😂فک میکردم دو سه روزی هستم اونجا
یه هو دیدم یه دکتره اومد یه انژیوکت کرد تو دستم سرم زد بعد گفت پاهاتون باز کن من فک کردم میخواد معاینه کنه با چه جذبه و جدیتی گفتم من اجازه ی معاینه نمیدم🤣🤣اونم گف معاینه نمیکنم میخوام سوند وصل کنم😂😂یه هو پنچر شدم گفتم سوند واسه چی گفت واسه اتاق عمل😐😐یا خدا یه لحظه دلم هری ریخت گفتم عمل گف اره داری میری واسه زایمان هم خوشحال شدم هم استرس
بعد اومد سوند و گذاشت ک اصلا درد نداره فقط اولش یه ذرههه میسوزه ادامه بعدی....