۷ پاسخ

من دخترم 8سالشه کوچیکه 4سالشه
هرچیزی که بریزن خودشونم جمع میکنن اصلأ دست نمیزنم

والا هی جمع میکنم هی اسبابازی میاره روزه ۵۰. دفعه ک فقط چرخشو میبرم اتاق ازین ورجمع ازاونور بهم میریزه

آره بابا دائم تمیز کاری.دخترمم انتظاری ندارم گوش بده بچس دیگه

ستاره درست کن مثلا ده تا که شد جمع شد یه وسیله که دوست داره ودرحد ۵۰۰تومن هست براشون بخر یا هر جور که خودت بهتر میدونی اول برا خودت یک کادو خوب بخر بگو چون من خودم همه کارهارو کردم تا بفهمن جدی هستی

ت پسرت ۹ سالشه من شوهرم ۳۲سالشه حتی لیوان چای شو جاب جا نمکنه قبلاا انقددد تمیز بود تاجای ک میتونس توکارخونه هم کمکم میکرد الان ن تعطیل شده انگار

من خیلیییی تمیز بود خونم الان نظم خونه هنوز سرجاشه ولی دیگه سخت گیری قبل رو ندارم شبا ک بچم خوابش میبره اسباب بازیاش رو جم میکنم میبرم تو اتاقش هفته ای یک بار هم جارو میزنم و گردگیری و طی ولی خب هر‌چیزی که سرجای خودشه خونه ب ظاهر کثیف نیست اسباب بازی هاشم هر چی خراب و شکسته میریزم میره و قاطی پاتی هم تو سبد نیست هر کدوم تو جای خودشه آشپزخونه هم اگه ظرف کم باشه و حال داشته باشم زود میشورم ی دستمال رو کابینت میکشم حالش هم نباشه اخرشبا ماشین ظرفشویی میذارم میشوره

کمر درد و پادرد شدم از دستشون

سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
امروز اولین روز مهد پسرم بود ، بدون من که نموند من تمام سه ساعت رو کنارش بودم ، بعد خجالت میکشید اصلا حرف نمیزد یا اگر حرف میزد خیلی آروم پیش من حرف میزد که مربیشون اصلا صدای اینو تو این همه بچه نمیشنید ، بعد بچه ها چون این از همه کوچیک تر بود و خجالت میکشید و حرف نمیزد یکیشون که خیلی بی ادب بود هی میگفت من از این خوشم نمیاد پیش من نشینه بقیه هم به تبع اون همین حرف رو زدن ، وای داشتم سکته میکردم همونجا گریه ام ولی خودمو جمع کردم ، نسبت به پارسال که یه بار بردمش اصلا نمیموند میرفت فقط بازی ایندفه مینشست و توجه اش بیشتر بود اما مثلا مربی میگفت رنگ کن رنگ نمیکرد ، از یه طرف از این خوشحالم که اینقد این سه ساعت همکاری کرد و نشست از طرفی از اون حرفای بچه ها به شدت دلم شکسته و آخرشم مربیش گفت پسرت حرف نمیزنه ؟ گفتم حرف میزنه ولی اینجا خجالت میکشه ، اونجا بچه ها رو نگاه میکرد ولی با هیچ کدوم سعی نکرد دوست بچه ولی اومدم خونه با بچه های همسایمون کلی بازی کرد ، خدایا خودت کمکم کن پسرم رو راه بندازم خیلی سخته از طرفی از نطر روحی خودت داغون باشی و کلی دلشوره که یعنی همه چی درست میشه ؟ از طرفی باید محکم پشت بچه ات باشی ...