۱۴ پاسخ

من چی بگم بعد از ۱۳ سال دوقلو باردار شدم از بوی غذا حالم بهم میخورد آی وی اف بودم استرس داشتم یابت بارداری داشتم شوهرم افسردگی شدید گرفته بود و خونه نشین بود هزینه های دکترم و دارو خیلی خیلی بالا بود خیلی خیلی دوران سختی رو گذروندم نمیدونستم به فکر خودمو بچه هام باشم یا شوهرم همش غصه میخوردم و حالم بد بود خداروشکر اون روزا گذشت

بارداری جز روزهای بد عمرم بود.خیلی خیلی سخت گذشت بهم.الان هر کی رو‌میشنوم بارداره بدنم میلرزه. بارداری دوباره مساوی خودکشی هست

من یه بار با دوستامون بیرون بودیم داشتیم خرید میکردیم یهو ویاره کباب کردم گیررررر داده بودم حتما باید بریم فلان کبابی فقط کباب همونو میخوام بقیه که درکی از شرایط نداشتن حاج واج مونده بودن که اخه کبابش خوب نیس شوره میگفتم نه شما نمیفهمین کباباش طعم بهشت میده🤣🤣هنوز که میریم بیرون میگن نمیخوای بریم کباب طعم بهشتی بخوری؟

وای منو بگو ، هر ترشحی داشتم گریه میکردم فکر میکردم دارم زایمان میکنم 😂 یا تا هفته ۲۴ مرتب خودم میرفتم سرویکس رو چک میکردم.

منم اينطور بودم از سركار با گريه زنگ ميزدم شوهرم تكون نخورده🤣واي يعني زايشگاه همه بيمارستان هارو رفتما دهن دكترمو سرويس ميكردم انقدر زنگ ميزدم بهش

منم خیارشور خیییلی میخوردم
سالاد الویه هفته ای3 بار درست میکردم همیشه تو یخچال داشتم

منم یه شب لکه بینی داشتم شوهرمو ساعت یک بیدار کردم با گریه که پاشو بچم داره میفته بریم بیمارستان
الان هی تعریف میکنه میخنده
ولی من خیلی سختی کشیدم

منم خبارشور خیلی خوردم بابا با اینکه منو‌همسرم سبزه ایم بچه هامون مثل برف سفیدن😂

😂😂😂😂
اصلا بارداری دوقلو خیلی ریسک داشت و ماها همش استرس داشتیم
ولی من اون اخرا همش یکبار رفتم واسه صدای قلبشون...درکل بارداریه خیلی خوبی داشتم خداروشکر تا روز اخر ناهار وشاممو‌درست کردم ظرفامم شستم‌دوشمم گرفتم ساک برداشتم رفتم بیمارستان

وای خیلی بد بوده

حالا واقعا سیاه هستن منم زیاد شنیدم و زیاد خودم ولی بچه‌ها م سیاه نشدن خداروشکر

منمممممم کاراس سم زیاد کردم

🤣🤣🤣🤣

🤣🤣🤣🤣🤣🤣

سوال های مرتبط