۱۴ پاسخ

والا منم سه شکم زاییدم یه عکس بارداری ادمیزادی ندارم
اینا مهم نیس بنظرم

شغل مناسب خانوما فقط معلمی و خلاص

ای جانم عزیزم
عکس مهم نیست
با یه دست فوری پاک میشن!!!

تغذیه مهم بود ک اهمیت دادی

و درعوض خوبیش اینه بیرون کار کردی و طعم مستقل بودن رو چشیدی🥰🌱

منم یکی از حسرت هام اینه حتی یه عکس با شکم گردم ندارم
ولی قشنگه که مستقل بودی و شغل داشتی
من گاهی بابت اینکه نتونستم بفهمم استقلال چجوریه ناراحتم . دوس دارم یه روزی این حس رو تجربه کنم

منم شاغل بودم ، ۳ ماه آخر استراحتی شدم وتونستم چن تا عکس داشته باشم
برای توامدمهم نیست میتونی یکی دیگه بیاری و عکسای خوشگل بگیری😍😂

منم فقط توبارداری عروسی داداشم بود یه عکس دارم اونم اصلا دوست ندارم چون آتلیه تر زد بهش مثلا خیلی معروفم بود خیر سرش

والا من ک شاغلم نیستم یه عکس درست و حسابی از اون دوران ندارم
فقط از دوماهگیم تو مسافرت عکس دارم ک اونم شکم ندارم اونجا😅
بعد اون استراحت مطلق شدم🥲

واقعا کار بیرون واسه زن مناسب نیست.
منم ی مدت شاغل بودم. یکسره خسته بودم،حتی حوصله نداشتم ی اصلاح برم. ب هیچ کاری نمیرسیدم. صب ک میخاستم برم سرکار انگار غم دنیا میومد تو دلم

فدای سرت ...
عه کلا نمیری دیگه؟

ای جانم بهار جونم اصلا خودت و ناراحت نکن همین که غذای مناسب خوردی به خاطر جوجه جان بهترین کار بود به خدا منم به دونه ام از اون عکسا ندارم چونکه تا لحظه ی آخر ویار داشتم حالم بد‌ بود اما خداروشکر جوجه هامون سالمن😍😍😍😍

عزیزم ماهم ک شاغل نبودیم همین جور ی عکس خوب نداریم...یعنی کلادیگ نمیخوایی شاغل باشی؟

عزیزم درخواست میدی

اخی عزیزم
واقعا خدا قوت داشتی اون موقع ..و همچنین الان
اشکال نداره از ادامه ی راه لذت ببر💙

عااااایییی عزیزم 🥰

عزیزم واقعا کادر درمان خیلی سختی میکشن 🥹🌿❤️

سوال های مرتبط

مامان زهرا کوچولو مامان زهرا کوچولو ۱ سالگی
تجربه_مریضی_دخترم

از جمعه هفته گذشته گاهی دخترم تو طول روز بی قراری میکرد و بهونه میگرفت، چند شب هم تو خواب تب میکرد که با استامینوفن کنترل میشد. هیچ علائم دیگه ای نداشت ، نه آبریزش نه سرفه نه خلط نه اسهال نه استفراغ..‌
روز چهارشنبه که عروسی دعوت بودیم از صبحش خیلی بی قرار بود و اذیت میکرد، خودم حدس میزدم از دندونش باشه.
اشتها تقریبا صفر شده بود! بجز شیر خودم!
تو مراسم هم حال و حوصله نداشت و بهونه می‌گرفت،
ما هم بعد شام سریع برگشتیم خونه،
اون شب همسرم مسافر بود و من تنها خونه موندم،
اما تا صبح دخترم تب داشت و اصلا با استامینوفن کنترل نمیشد.
شیاف و بروفن هم نداشتم.
خیلی شب سختی بود، حدود ساعت ده صبح بود که پدرشوهرم اومد و رفتیم اورژانس بیمارستان و اونجا بود که فهمیدم یکی از گوش های دخترم عفونت داشت و علت همه بی قراری ها و تب بالاش همین عفونت گوش بوده نه چیز دیگه ای!!!

چقدر از خودم ناراحتم که دخترم یه هفته اذیت بود و نق میزد و من همه ش فکر میکردم از دندونه!😔