۹ پاسخ

ولی به نظرم دختر و پسر نداره
من پسرم آروم و مظلوم و کاری بهم نداره اما دخترم واقعا رو مخه

من دوتا پسر دارم هردو کاراشون خودشون میکنن بررگه از پسر شما کوچیک تره حتی دستشوییشو خودش میشوره لباساش خودش تامیکنه میذاره کشو ولی کوچیکه یه کمم شلخته اما بااین وجود دقیقا نگران نوجونیشونم

دقیقا حاله منو داری دقیقا انگار پسر منو گفتی همه این نگرانیارو دارم واقعا بریدم دیشبم کلی گریه کردم و خوابیدم دیگه بریدم از دستش میخوام ببرمش روانشناس ببینم چی میگه منکه دیگه هیچ راهی ندارم نمیدونم چه‌ کنم

واقعا پسرداشتن خیلی سخته.عزیزحتماببرمشاوره .مشاوره خانه بهداشت هزینش خیلی کمتره ولی بهت راهکارمیده.منم پسردارم ولی اینایی ک شماگفتینواصلا نداره خیلی مستقله خودش لباساشودرمیاره میپوشه تااون جورابوکفششم خودش میپوشه.حتی بهش یاددادم خودش لباساشوجمع کنه وتوکارای خونه هم بهش مسئولیت دادم .دسشویشم خودش میره خودشم میشوره .اگه حرفم گوش نده اون روزچیزی روک دوس داره ازش میگیرم مثلا میگم امروزنمیزارم فلان برنامه کودکوببینی

دقیقا منم دوتا پسر دارم یکی پنج سالشه یکی دوسال واقعا خیلی لجباز و شلخته هستن دوتا داداش همش به جون هم میوفتن روزی ده بار دعواداریم ولی بازم خداروشکر خدا بزرگه جانم خودش کمک حالمونه مادربودن همینه باید غصه همه جاشوبخوریم

سلام .حالا من دخترم خیلی خوبه .

بجها دیکه ک‌دیدم میترسم بچه دوم بیارم مثل بچه اولم نباشه واقعا دیوونه شدم بس فک‌ک‌ردم برا بچه‌دوم .کمر درد شدیدم دارم‌ابنم‌ی مشکلی ک دارم

واقعا پسرها خیلی انرژی میگیرن😑😑واییییییی خدا

ببین پسر من اینایی که گفتی همه رو باهم داره
به علاوه غذا نخوردن😑
سیخخخخخ لاغره
هرکی میبینه میگه این چجوری میخواد مرد شه؟😑
تازه اخلاق اجتماعی بودن هم نداره با هیچکس جز خودم نه حرف میزنه نه حتی نگاه میکنه کسیو😑

یه ضرب المثل هست میگه بزرگ کردن یه پسر اندازه بزرگ کردن هفتا دختره
شوهرم عاشقه پسره و قطعا باید یکی بیارم و ازالان دغدغش و دارم
ولی دختر بزرگ منم داره‌۵ سالش میشه خیلیییی اذیت میکنه به جنون میرسم گریه میکنم از دستش واقعا انگار کفاره ی گناهامه

سوال های مرتبط

مامان امیدگلم مامان امیدگلم ۵ سالگی
سلام خانما. من تازه اومدم گهواره. پسرم امید ۴سال و نه ماهشه. تا الان بجز بازی کردن باهاش ،نتونستم کار دیگه براش بکنم. پارسال مهد بردمش اما بشدت بهم وابسته بود۵ماه همراهش تو مهد میموندم اما اصلا عادت نکرد که تنها بمونه.با بچه ها و دیگران بسختی حرف میزنه.اصلا علاقه نداره کارگروهی انجام بده یا با بچه ها دوست بشه.به کتاب ونقاشی علاقه نداره.خیلی دوس دارم برا مهد سال جدید امادش کنم.نمیدونم چجوری شروع کنم تا یعنی دوماه دیگه بتونم مهد ببرمش، دوس دارم نقاشی و بازیای فکری انجام بده.لباس و کفشش بتونه خودش بپوشه و دربیاره،انقدر بمن وابسته نباشه.خیلی نگرانشم.بابقیه راحت حرف بزنه همش گارد نگیره. دستشویی رفتن هم هنوز راضی نمیشه رو سنگ بشینه،کنارش وامیسته و بعد همه جارو میشوره ،تازگی خودشم میشوره ،اما لباسش اصلا علاقه نداره خودش دربیاره و بپوشه. برا سرویس رفتن باید کامل شلوارش دربیاره چون نمیشینه رو سنگ .هرچه باهاش حرف میزنم و وعده جایزه میدم بازم از روسنگ نشستن بدش میاد و خیلی چالش های دیگه. من چجوری کم کم بهش یاد بدم کاراشو ؟؟؟؟ توروخدا بهم راهنمایی کنین. خیلیارو میبینم نقاشی و کاردستی انجام میدن،زبان و ورزش و ساز کار میکنن اما من هیچکار برا پسرم نکردم عذاب وجدان دارم