۱۲ پاسخ

پسر منم همینه بریدیم دیگه نمیدونیم چیکار باید بکنیم که آروم بشه پسر من همش چیزمیز پرت میکنه میزنه جیغ میکشه گریه میکنه لج میکنه شوهرمم اعصاب معصاب درست حسابی نداره همش دعوا و کتک داری داریم تو خونه

پسر من دیروز بعد یک ساعت گریه کردن وبهونه گیری رفتم صورتش و شستم و بهش آب دادم گفتم گریه کرده گلوش خشک شده
درحالی ک تازه آروم شده بود باز شروع کرد گریه کردن گفت چرا بهم آب دادی یک ساعت دیگه سر همین ک آب دادم بهش باز گریه کرد و مدام تکرار میکرد با گریه ک چرا بهم آب دادی

از شکمت در بیار بده من ینی ادم روانی میشه نمیدونه در مقابل این رفتارش چ کنه من هرچی بل محبتم رفتار کنم در مقابل همچین رفتارایش جواب نمیده لجبازه اهرش عصبی میشم

ببین من همچین مواقعی مثل خودش رفتار میکنم
مثلا من بودم میگفتم خب حالا اول تو از شکمت دربیار هرچی خوردی تا منم یاد بگیرم

ب خاطر همینه که میگن بچه دوم رو زودتر بیارین تا اولی نیوفتاده تو سن لج و لج بازی وگرنه دیگه آدم روانی میشه قید دومی رو میزنه

گوشی زیاد میکنه؟

آخ آخ این خود پسرمنه ۲/۳هفته ای میشه اینجوری شده نمی‌دونم باهاش چکارکنم 😔

بع نظرم از پدر مادرش یاد گرفتع عصبی و پرخاشگری رو

بخدا که ماهم همینیم

عزیزم پسر منم بدجوری این رفتارارو داره من فقط با ارامش و مهربانی و محبت یکم آرومترش کردم . قبلنا منم داد میزدم و حتی بعضی وقتا کتکش میزدم ولی بدتر شد . الان یمدته فقط با محبت روزی هزار بار میگم من خیلی دوست دارم مامان و بابا عاشق توان . انقد بچم مهربون شده

اخلاقای ناب مخصوص سه سالگیشونه🥴🥴

اصلا ب حرفم گوش نمیده اصلا...

سوال های مرتبط

مامان دختر توت فرنگی مامان دختر توت فرنگی ۳ سالگی
خانوما دختر من خیلی احساسی همش میره میاد منو بوس میکنه میبرمش دستشویی بوسم میکنه میبرمش حموم میگه ممنون بوسم میکنه میگه مامان دوست دارم .. یکم اعصابم خورد میشه میفهمه میاد میگه مامان بخند مامان اخم نکن مامان ناراحت نباش.. همش نازم میکنه دوست نداره منو ناراحت کنه تا یه کاری میکنه من عصبی میشم میگه مامان ببخشید من که کاری نکردم هواسم نبود باباش جرات نداره یکم صداشو ببره بالا زود میگه مهربون باشید بعد به باباش اخم میکنه میگه با مامانم مهربون باش... حالا احتمالا از مهر برم سرکار میخوام بزارمش مهد میترسم آسیب ببینه انقدر به من وابستس.. البته کلاس ساعتی گذاشتم بدون من میمونه ولی برای چهار ساعت تنها تو مهد نمیدونم بمونه یا نه... میگم نکنه از دستم ناراحت بشه این همه احساس داره به من احساسش سرکوب بشه بگه چرا مامانم منو گذاشت رفت.. چند بارم باهاش صحبت کردم گفتم من میخوام برم سرکار گفته نه نرو من تنها میشم نمیدونم چیکار کنم...البته ساعت کاریم کمه هشت تا ۱۲ هست صبح ها هم شوهرم دیر میره ۹...۹:۳۰ میتونه بزاره مهد ۱۲ اینطورا خودم برم دنبالش