۷ پاسخ

دختر منم همینه ، میگن تنها راهش بی توجهی اما مگ میشه وقتی داره خودشو میکشه توجه نکنی تا بلایی سرش بیاد
نمیشه توجه نکرد خیلی وقتا سعی میکنم اما اصلا نمیشه

یه خانوم دکتر میگفت فقط ۴۰ روز به هیچ کار بدی واکنش نشون نده و کار های خوب رو تشویق کن دیگ درست میشا

پسر من چند روزه که اینجوری شده... قبلا خیلی بچه ی آرومی بود

همه بچه ها همینن . پسر منم منو کرده تو ک.ون خر در آورده اما چاره چیه خواهر 😂

حس میکنم پسرهاجلف ترهستن دخترهاآرومترن بچه برادذشوهرم دختره دیواربه دیوامامیشینه الان ده ماهه ی باورمیکنی تواین ده ماه ماهنوزصدای گریه شونشنیدیم دراین حدآرومه حالایزدان ماازهمون نوزادی بس که گریه میکرددم دم های صبح اوصدای گریه هاش توخونه جاری ام میرف

دختر منم همینه دقیقا فقط گاز نمیگیره وگرنه میزنه هم منو هم خودشو یه سره میره تو حموم اکه برم بیارم نیم ساعت جیغ و گریه راه میندازه لجباز داغونم بقران

ماهان هم ۲۴ساعت میگه منوببرتوحیاط آب بازکن آب بازی کنم یا یکسردستمومیکشه بریم توکوچه امروزاز۶تا۹شب توکوچه بودیم سیرنشدبازباباش اومده میگه بریم کوچه خیلی هم جیغ میزنه فکرکنم چون نمیتونن حرف بزنن جیغ میزنن گاهی هم مارومیزنه اصلانمیشینه دائم راه میره بهونه میگیره خستم کرده😩😫

اکثر بچه ها همینن الانا
پسرم همش جیغ و داد چون نمیتونه حرف بزنه و ماهم نمیفهمیم ، تو خونه ارومه و خودش بازی میکنه ولی بعضی وقتا قاطی میکنه و عصبی میشه ، همه رو گاز میگیره و میزنه ،به ندرت خودشو میزنه که اکثرا توجه نمیکنیم و حواسش پرت میکنیم اما اگر ادامه بده مثلا موهاشو میکشه یا میزنه ، زدنی شوهرم بهش میگه بیشتر بزن ، هیچی دیگه نمیزنه ، یا مثلا من موشو میکشم بعد دیگه یادش میره خودشو بزنه

سوال های مرتبط

مامان فسقل مامان فسقل ۱ سالگی
درد و دل
پسرم روز به روز لجباز تر و غیر قابل کنترل تر میشه. ینی روز به روز بدتر میشه جیغ میزنه درصورتی که اصلا اهل جیغ نیود و شاید بگم یه ماهه جیغ میزنه یهو چیزی پرت میکنه یهو یه کاری میکنه که خطرناکه . بخاطر این کاراش خیلی بیرون نمیرم حتی خونه مادرم چند وقت پیش شوهرخاله
فوت شد و امروز مادربزرگم براش مراسم گرفت منم از صبح رفتم حالا این بچه تز صبح واقعا خیلی اذیت کرد البته دایی ها و همه عادت دارن خودشون چندتا بچه دارن اسباب بازی هارو شکوند جیغ زد خلاصه ده برابر بدتر از حالت عادی توی مراسم هم یهو مهر پرت کرد خورد توی سر مهمون بعد پیش دستی و شکست همه اینا از صبح من دیدم همه مهمون ها هم با کنایه میگفتن ماشالله چقدر شیطونه دیگه بردمش توی حیاط یکم آب بازی کنه تا همسرم برسه و ببرش یهو از آب کثیف جمع شده روی زمین خم شد و خورد منم دیگه واقعا کفری شدم یکی زدم به در کونش بلندش کردم خاله ام دید بعد ی ساعت صدام زد گفت چرا بچه رو میزنی چرا اینجور چرا اونجور. نمیدونم چی بگم به آدم هایی که هیچ گونه درکی از شرایط طرف ندارن فقط سرزنش میکنن من خانواده دارم ولی هیچکدوم هیچکدوم حاضر نیستن پسرم یه ساعت نگه دارن من به خونه رسیدگی کنم. خیلی خستم خیلی روحم از جسمم خسته تره تاحالا چنین حسی نذاشتم حس اینکه بخاطر اخلاق بچم هیچ جا جا ندارم همه ازم فراری آن هیچکی درک نمیکنه تا دو کلام میام به مادرم بگم میگه خودم بدبختی دارم. اومدم خونه با همسرم دعوا تنها کسی که همه جوره میتونم ازش طلبکار باشم اونه چون من بچه نمیخواستم واقعا دارم له میشم کم آوردم.