نمیدونم سوالمو چجوری شروع کنم ولی لطفا راهنمایم کنین
دیروز پسر یکی از اقوام که از پسر من یک ماه بزرگتره یه گاز به خربزه دستش زد و شبیه امبولانس شد و برگشت به مامانش گفت عه مامان امبولانس
و من خیلی تعجب کردم البته که اونجا به روی خودم نیاوردم ولی از درون یه چیزی مث ترس به من افتاد اخه پسر من قدرت تخیلاتش اینقدر بالانیس و بیشتر منطقیه
وای من دوسدارم تخیلات داشته باشه تا دراینده بتونه راه های مختلفو تو ذهنش تصور کنه .
نمیدونم چیکار کنم
پسرم کامل خداروشکر صحبت میکنه و تلویزیو و گوشی براش محدوده و خیلی پارک میبرمش و همچنین خانه بازی و تو خونه باهاش بازی های هیجانی و نشستنی انجام میدم
ولی نمیدونم دیگ چیکار کنم🙂🙃

اینو بپذیر عزیزم همون طور که ما ادم بزرگا متفاوتیم بچه هام همینجورین و اینکه هیچ وقت هیچ وقت بچتو با کسی مقایسه نکن منطقی بودن بهش اسیبی نمیرسونه ولی همین مقایسه های بزرگترا بچرو داغون میکنه و هیچ وقت بچه اون چیزی نمیشه که تو بخوای اونجوری میشه که خودش میخواد پس سخت نگیر به بچت

حالا پسرمن فقط داره خیالبافی میکنه امشب هی اشاره به یه جایی میکرد میگف اینا بچه هامن مامان بیا بریم بچه هامو ببین همش تو تخیلاتش بازی هاشم خیالیه

ببین یه چیزایی ناخواسته و ذاتیه و تو هیچ نقشی نداری مثل همین قدرت تخیل. دختر منم اینجوری بود به چیزی شباهت می‌داد به نظرم قدرت تفکر خودش در لحظه بود اما بزرگتر که بشه مثلا ۴ ساله تو میتونی کمکش کنی. مثلا من برا دخترم دوتا خط مختلف میکشیدم میگفتم باید با قدرت ذهنت تبدیلش کنی به چیزی. اینقدر چیزای قشنگ و دور از ذهن من می کشید یا کاغذ رنگی میدادم میگفتم هر چیزی دوست داری بساز یا میگفتم مثلا عکس یه پلنگ بکش میگفت وای بلد نیستم بهم یاد بده میگفتم دلم میخواد بدونم پلنگ تو ذهن تو چه شکلیه و با ذوق می کشید. راه های دیگه هم هست که اینجا خارج از حوصله تون میشه

بچه ها متفاوت هستن ،
باهاش بازی های فکری انجام بده
قصه براش بگو