۶ پاسخ

ی تجربه از خودم میگم شاید بدردت خورد: برادرشوهرم سر دخترم ک یکسال و نیمش بود هی میگفت پس چرا حرف نمیزنی؟ یبارم بدون اینکه بما چیزی بگه گوشی رو ورداشت و زنگ زد ب دوستش( حالا نمیدونم پشت خط کسی بوده یا ن) گفت الو تخم کفتر میخام واس بچه زبون وا کنه من ناراحت شدم و ب اونجام حساب نکردم. حالا بماند ک تخمی نیاورد برامون بشوهرم گفتم مگر من سفارش تخم کفتر دادم ب داداشت؟ اونم گفت از حسودیش داره میترکه چون بچه خودش ک ده سالشه هنوزم ازش ایراد میگیرن اونم عقده کرده و داره ب بچه ما میگه... یبار رفتم دکتر و با ناراحتی ب دکتر گفتم پس دخترم کی زبون وا میکنه؟ دکتر گفت چه عجله ایه؟ دخترت همجوره سالمه و کم کم حرفم میزنه برات گفتم آخه اطرافیان این حرفو میزنن بهم! گفت از قول من ب اطرافیانت بگو برن تو آشپزخونه قرمه سبزی شونو بار بزارن و تو چیزی که علمش رو ندارن نظر ندن.. عین همون حرفو وقتی برادرشوهرم گفت بچه تو چرا حرف نمیزنی ب برادرشوهرم گفتم رنگ و رو عوض کرد و دیگه نشنیدم حرفی در مورد بچم بزنه و طوری شد ک اکثر جاها ازش تعریف می‌کرد. دم دخترمم گرم دو روز بعد سر سفره ناهار بهش گفت عمو برام آب بریز و دیگه تمام.

جای جزفامیل محسوب نمیشه آخرنیش خودشونیزنه هرچی خواستی غیرمحترمانه بگو

بگو چرا رو من عیب میزاری زنعمو؟

هرچیزی وقت خودش

بگو ب وقتش مثل بلبل حرف میزنه برات

امان از جاری حسود وفضول

سوال های مرتبط