۳ پاسخ

منم وضعیتم همینه اما بیشتر از دو روز دوساله ازدواج کردم سر جمع فک نکنم یکماه با شوترم تنها بوده باشم همش مهمون برادر شوهر پدر شوهر مادر شوهر خونشونم که رفته بودم همش پدر شوهرم بی احترامی میکرد تنبلی فلان گفتم من درگیر کارا بچم مادر شوهرم توقع کار ازم داشت اینارو تو گوش پدر شوهرم میخوند ساعت شیش صبم کلی سر صدا بچه که خواب بود که رعایت نمیکرد داد هوار اخرش بچه بیدار میشد بچم خواب درست نداشت وزنو قدش رشد نکرد شبام که تا یک بیدار بودن بچم بیدار میشد من میخواستم بخوابونم میومدن بازی تا خواب از سرش میپرید عادت دادم تا صبح بخوابه ده به بعدم بخوابه فقد واسه شیر پاشه عادت بچرو خراب کردن پوفف بخواو بگم تا فردا صبح باید بگم

منم دقیقا همین شرایطو دارم با پسرم شاید باورت نشه ولی گاهی وقت ها از شدت خستگی واقعا گریه میکنم

منم از بی خابی خیلی خستم خودم شبا دیر خابم میبره صبحم سیوان نمیذاره الان حس میکنم سکته زدم یه سمت صورتم سنگینه از بس دیشب بد خابیدم😭😭😭😭

سوال های مرتبط