سلام‌ مامانا. من خوزستان م خواهرم اصفهانه همش میگه 2سال نزدیه بیرون افسرده شدبه پسرتم گناه داره بیارش حداقل 1هفته هوات عوض بشه .ولی من اصلا دوس ندارم برم جایی چون دخترم نه میخابه نه شیرمیخوره نه غذا میخوره فقط نق نق من چطور با ابن بچه برم تو خونه مردم .بعد جالب اینجاست من قبلا نصف روزم تو خونه نمیتونستم بمونم ولی الان حاضر نیستم برم تا بازار 7ماه من بازار نرفتمه .افسرده شدمه .فقط فقظ دلم میخاد دخترم شیربخوره انگار که دنیا رو بهم میدن وقتی شیر میخوره چقد التماس خدا بکنم یعنی خدا صدا منو نمیشنوه ؟برام سواله پس چرا میگن از خدا کمک بگیرین من ایقد صداش میزنم .یه شیرخوردن هم برام شده آرزو. خدااااااایا شکرت چی بگم سکوت کنم بهتره فک کنم ......😖😖😖

فکر نمی‌کنی شاید نق نق بودن بچه‌ات به خاطر همینه که همش تو خونست

بنظرم شده برا روحیه خودت هم بری برو حتما
واقعا خیلی تو روحیه اثر داره
و از کجا میدونی اگر دخترت رو یکم از فضای تکراری خونه دور کنی شیر خوردنش هم بهتر نشه؟
پس حتما حتما برو
من اصفهان اینجا هم هوا گرم هست ولی فکر نمی‌کنم به اندازه خوزستان
الان هم که خواهرت دعوت کرده دست رد به دعوتش نزن
پاشو بیا هم برا روحیه خودت خوبه و هم همسرت

گلم ناشکری نکن همین که بچه هامون سالم هستن خداراشکر
بچه من از ۲ ماهگی شیر خودم نخورد شیر خشک هم نمی‌خورد سرما خورد وحشتناک... بچه ۴۰ روزه سیاه سرفه گرفت.... خیلی اذیت شدم الان هم شیر نمیخوره وزنش هم کمه ولی من دیگه بیخیال شدم گفتم بچم اینجوری راحته هر وقت دوست داره شیر میخوره اونم ۶۰ تا همش..
در کل بهت میگم بیخیال شو
مسافرت هم برو این بچه ها بزرگ میشن و میرن این ما هستیم که خودمون را پیر کردیم

باغذا سیرش کن .ول کن خواهر بچه گشنش باشع میخوره خودتو پیر نکن .از کجا معلوم روحیت شاید خذابه شیرت بد مزه شده بچه دوست نداره

برو عزیزم زندگی رو واسه خودت انقد سخت نگیر

منم خیلی حال روحیم بده ،بارداری ب شدت بدی داشتم همش خونه بودم افسرده بودم از همه بدم میومد،همش مبگم خدایا این چیزا انصاف نیست،الان دخترم به واسطه همون بارداریم ب هیچکس نمیخنده،با اپم ها زیاد جور نمیشه،ساکته و...دقیقا رفتار منو تو بارداری داره و مابقی کارهاش که منو عذاب میده دندونش،غذاخوردنش،رفلاکس،حساسیتش و خیلی چیزها
دیشب بودم مهمونی رفیقم به بچم‌گفت چقدر بداخلاقی نمیخندی ولی ببین فلانی(بچه دوستم کوچیکتره)خوش اخلاق میخنده دلم شکست ،اگر منم بارداری خوبی داشتم خودم غذا میپختم بیرون میرفتم مهمونی میرفتم الان بچه منم شاد و شنگول بود...و الان ب حدی حالم بده و افسردم همش با خدا درگیرم
حتی گاهی ب چهره دخترم‌گیر میدم😭💔

پسرمنم تو خونه خیلی نق میزنه ولی تو شلوغی و بیرون رفتنا ارومه دوس داره
قرار نیس بخاطر بچه ادم انقد خودشو محدود کنه اونجا نق بزنه بقیه باهاش بازی میکنن بغل میکنن ساکت میشه

عزيزم برو بچه تو خونه‌ ببر پیش بچه دیگه به حرکت و بازی میاد سرگرم میشه دل به غذا و شیر میاد یکخورده ببرش پارک غذا بهش بده بیرون شیر بهش بده حال و هوا عوض کنه

عزیزم‌ب شدت درکت میکنم ب شدت من‌شیرازم و خاهرام اصفهان اولا ک افسردگی زایمانت روت مونده ب داد خودت نرسی بدتر میشی شیر بخوره‌نخوره‌بزرگ‌میشه‌من‌میگم‌وای برم خونه مامانم‌مثلا یهو ی چیزیو ندارن من‌بخورم شیرم کم میشه ی موقع بعد میرم‌اونجا شاید باورت نشه شیرم دوس ه برابر میاد خودمو دیگه درگیر خونه نمیکنم تازه من دوتا بچه دارم هی میگفتم‌وای برم خونه مامانم پریماه دیگه صبحانه نمیخوره‌بعد‌میدیدم‌با بچه ها بیشتر و بهتر میخوره‌چون‌بازی میکرد خسته میشد گشنش میشد بهتر شیر میخورد حساسیتاتو کم کم بزار کنار خودت ب خودت کمک کن منم شیراز ک‌هستم میگم‌وای با دوتا بچه چجوری برم بیرون سختمه ولی بهونه میارم خودم میفهمم‌حتما برو خونه خاهرت معجزه‌میبینی وقتی تو خونه نق نق میکنه اونجا حداقل خاهرت کمکت میکنه اذیت نکن خودتو

سعی کن بری مسافرت رو، فسقل من توی سفر خوابش که خیلی باهاش چالش داشتیم حسابی بهتر شد و همون طور هم مونده.

برو بیرون ،بری بیرون اینقدر نق نمیزنه ،رفتی بیرون هم حواسش پرت میشه بیشتر شیر میخوره

تو که هفت ماه خونه موندی نخورده
به نظر من یه هفته برو هم حال و هوای عوض میشه هم شاید بچت تو یه محیط دیگه بهتر خورد
نهایت اینه که اونجام نمیخوره خونه هم باشی نمیخوره دیگه

مامان نورا غذا نمیخوره که🥹

چه شیری میدی عزیزم ؟؟؟

عزیزم زیاد سخت نگیر تواین سن کل بچه ها اینجورین منم انقد عصبانی میشدم نمیخورد فقط شیرخشک بود که هدر میدادم ولی دکتر گفت تواین سن چون دندون درمیارن و محیط اطرافشون رو میشناسن کمتر میل خوردن دارن زیاد سخت نگیر درست میشن غذای کمکی متنوع بده بهش

غذا میخوره دیگه اونو بیشتر دوست داره عیبی نداره

دقیقا حال تورو دارم اگه شیر وغذا بخوره من اون روز خوشحالم دختر من از دوماهگی تواعتصاب شیر بود
میدونی همش باشوهرم بحث داریم همش میخواد بره بیرون منوم دنبال خودش بکشونه میگم نمیام وقت غذا وشیر ودارو دخترم جابه جا میشه اونوقت عذاب وجدان منو میکشه