والا عزیزم خیلی سختش کردی بخدا بچه ما هم همینه
با این تفاوت ک من مونده ب دلم ی چی بخورم دخترم بخاد
مشکل اینه که کلا حال خوبی نداشتی امروز وگرنه این کارا رو بچه ها هر روز تکرار میکنند،ببین وقتی روزت با بی حالی و دل گرفتگی شروع بشه هر کاری بچه بکنه برات آزار به حساب میاد، ولی اگه سر کیف باشی میخندی و میزاری به حساب شیرین کاری بچه
نه عزیزم حق داری ولی ریلکس کن خدا این نعمت هارو به همه نمیده
بچه ها چرا اینجوری شدن اخه لجباز یه دنده حرف فقط حرف خودشون ....چطور بعبا بچه اروم دارن !!!بچه خ شوهرم و بچه یکی خواهرام همینجور لجباز و یه دنده و دقیقا همین اخلاق دارن... بچه رو از شیر گرفتی ؟
من کاملا میفهممت
نه سخت میگیری و نه حساسی
یه ذره کیکم چیزی نیس ک برات مهم باشه
اما تو الان انقد خسته ای که كوچک ترین چیزا بهمت میریزه
حس میکنی دیگه هیچی برای خودت نداری حتی خوراکی مورد علاقتو
میفهممت عزیزم
فردا اگر تونستی از همون کافه برای خودت کیک و قهوه سفارش بده اگر توی اسپ فود هستن
من گاهی برای خودم ازین کارا میکنم مخصوصا وقتی ایرمان خوابه
تو روخدا ناراحت نشی ولی تایپتو دیدم یه صحنه خندیدم یاد خودم افتادم بچه م اینقد لجبازه اگه منم باهاش لج کنم تمامه همین کارایی که ارینا جون انجام میده بچه منم میکنه من که عادت کردم البته لذت بخشه واسم کلا بی خیالی طی میکنم
باورت میشه من فقط غذای گرم میخوردم از وقتی بچم اومده همیشه غذام یخ میزنه و دیگمیلم نمیکشه بخورم 😩
تازه این معمولی ترین چیزه...هووووف
نمیدونم ولی من کاملا درکت میکنم این لحظه ات رو کاملا میفهمم منم بعضی وقتا برای دونفره بودنم باشوهرم تنگ میشه برای اینک هر دقت روست داشتم میخوابیدم ولی باز میگم خداروشکر بودنش بهتر از نبودشه
با بند بند وجودم درکت میکنم
منم خیلی خستم
دلم میخواد فقط ۱ روز مثل زمان قبل بچه زندگی کنم
حتی نمیتونم دستشویی راحت برم
ی لیوان آب نمیتونم بخورم
هر کاری میکنم و هر چیزی میخورم بچم میخواد، نه واسه خوردن فقط واسه اذیت کردن و کثیف کاری
باهمه وجودم درکت میکنم من امشب فقط اشک ریختم
خیلی زندگی رو سخت گرفتی عزیزم اون بچس نمیفهمه که یه روز بزار پیش کسی برو بیرون برای خودت باش
درکت میکنم با همسرت صحبت کن روزی یک تا دوساعت کامل برای اون باشه
یعنی حالا ببرتش پارک و خانه بازی یا حتی خونه مامانش
تو تو اون زمان برای خودت وقت بزار خیلیییییی موثره خیلی زیاد اینقدر کمتر ادم عصبی میشه دیگه که نگو
عزیزم شما که با مادرشوهرت تو یه خونه هستین چرا گاهی بچتو نمیزاری پیششون که عادت کنه
درکت میکنم، امروز ک پسرم بدموقع خوابید انقدر دلم میخواست یکی بود پیشش میموند من میرفتم خیابون گردی، خریدامو با خیال راحت انجام میدادم
من قبل بارداری کلاس تنبک میرفتم الان نزدیک ۳ ساله دستم ب تنبک نخورده، پیاده روی میرفتم، رانندگی میکردم، کیک و دسر درست میکردم الان اکثر روزا حوصله غذا پختنم ندارم
امان از مادر....
منم اصلا استراحت ندارم
من امروز رفتم بیرون به غلط کردن افتادم
دلم بیرون رفتن نمیخواد
میفهممت
خسته ای
منم چندساله همینم
باید آب طالبی و یواشکی مک میزدی😅قهوه وکیکم میرفتی تو کافه راحت میخوردی منم این چالشارو پشت سرگذاشتم پسرم الان ۴سالشه بعضی وقتا باید سه تایی بریم بیرون اگه خیلی دلم بگیره مجبور باشم و همسرم باشه بچه رو بگیره اونا تو ماشین یا خونه شهر بازی میمونن تا من تنها برم
عزیزمبچت گاهی بزار پیش همسرت تنها برو کافه
عادیع عزیزم
ماهم این چیزارو میکشیم
من امروز سعی کردم برای بچم خوب باشم نزاش ک سه چهار بار شدید داد زدم
شوهر منم همش میگه چه آرامشی داشتیم قبل بچه دوم
میگه یکبار که بچه آوردی دیدی چه جوری چرا گفتی دومی رو بیاریم😬
دقیقا درکت میکنم منکه از خانواده خودمو همسرم ۴۰۰کیلوکتر دورم چی بگم توی همه ی مراحل بچم خودم بودم از دندون درآوردنش تا بی خوابیاش و مریضیاش وای باز همسرم پا ب پام بود الان چند وقت یاد گرفته از خواب بیدار میشه جیغ میزنه هرکاری میکنم ساکت نمیشه یک بیرونی با همسرم میرم انقد جیغ و داد و گریه میکنه برمیگردیم چند وقت پیش رفتیم رستوران که ناهار بخوریم رادین انقد گریه کرد ناهار ن من خوردم ن همسرم اومدیم خونه تخم مرغ خوردیم امید دارم بزرگترشه بهترشه
یه وقتایی بذارش پیش خانوادت برو کافه حالت خوب بشه که حوصله بچه داری داشته باشی چون لجبازی بچه ها تویه این سن طبیعیه ما باید حوصلشو داشته باشیم فقط
عزیزدلمممم با بند بند وجودم درکت کردم ...اشکال نداره گلم اگر میتونی یه روز بچت رو بده به مامانت یا مادرشوهرت با شوهرت برید بیرون و وقت بگذرونید باهم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.