۲۳ پاسخ

من از دوثانیه بعداز تولدش ک صدا گریشو شنیدم تاالان همچنان دارم میشنوم🤣

چی میخوری

باورت نمیشه دختر منم بچه نسبتا آرومی بود همین که وارد ۱۸ ماهگی شده دهنمو سرویس کرده🤦‍♀️

پسر منم نوزادی خیلی آروم بود جوری بود ک همش میخواستم یکی دیگه بیارم از ۸ ماهگی ک چهار دستو پا رفت اذیتاش شیطنتاش شروع شد تا الان ک ماشاالله از دیوار راست میره بالا‌ .یا همش گریه میکنه یا شیطنت. هرکی منو میبینه میگه چقدر لاغر شدی🥴

با پدرشم مثل شماس رفتاراش یا با اون بهتر کنار میاد آروم تره کنارش

سلام گلم خوبی
میگم‌شما قرص آرامبخش میخورین ؟
میشه بپرسم‌ تاثیرش چجور بوده براتون

بستنی رو چطور درست کردی دلم خاست

😅😅😅😅

اسم این بستنی چیه از کجا گرفتی دلم خواست

خداروشکر پسر من از همون اول دهنمو سرویس کرده

خداروشکر جای ما نبودی از اول اینجوری بود😜🤣

من ک از اول تا الان باهاش خون ب جیگرشدم و خواهم شدمیدونم توهیچی شانس نیوردم💔🤢

پاشم منم بخورم😂

از وقتی پسرم ب دنیا آمده حالا ک ۱۹ ماهه شه همه نق نقو بود گریه زیاد 😑سخته واقعأ

پسرمن اولااذیت داشت چون رفلاکس بودالان نه زیادمیشینه بازی میکنه تی‌وی میبینه

تو خوشبخترین ادم روی زمینی فقط خودت درجریان نیستی 🤣🤣🤣🤣

دقیقا دختر منم
ینی از 18ماهگی داره جبران میکنه از شیطنت جشغ گریه

از بنده های خوب خدا بودی خواهر

بچه به این خوبی .برو خداتو شکر کن .گیر بچه ی اذیت کن نیفتادی .تو و این همه خوشبختی محاله محاله .لذت ببر .منم دخترم رو پا نذارم نمیخابه

حالتو خریدارم

پس خداتو شکر کن دختر من از اول پورم کرده😂

پسر من همچنااان سرحال ادامه میده
بخور برو بخاب کیف کننن

هیچ حالی بهتر ازاین نمیشه

سوال های مرتبط

مامان آرینا گلی🌸 مامان آرینا گلی🌸 ۱ سالگی
خیلی دلم گرفته،دارم خفه میشم😭😭😭😭امروز آرینا خیلی خیلی نق زد،غروبی آوردیمش بیرون،تو ماشین خوابید،از صبح دلم قهوه با کیک میخواست(قبل از بچه خوراکم تست کردن کافه های جدید بود)...اونجایی ک دلم میخواست بریم،خیلی ترافیک بود،نرفتیم،یه کافه پیدا کردم،رفتم بگیرم بیام،دیدم همسرم بیدارش کرده ک شب بخوابه،داشت گریه میکرد،سریع رفتم براش آب طالبی خریدم،اومدم بهش بدم،اول یه قلوپ ازش خوردم،دخترم جیییییغ گریههههه خودش و کشت ک چرا خوردی..ارومش کردم،خورد،بعد گفت بذار خودم بخورم،همسرمم غر زد ک چرا دادی بهش...ماشین و تازه نشستمم؟؟؟(حالا تمام این مدت قهوه و کیک من صندلی جلو بود و فرصت نشده بود بخورم🤦‍♂️🤦‍♂️)دخترم هی نی و درمیاورد،از تهش میخورد،یخورده ازش ریخت رو ماشین،منم صندلی و پاک میکردم و گریه میکردم،همسرم زد بغل قهوه و کیک مو بخورم...تا در کیک و باز کردم،دخترم شروع کرد،آریناااااا آرینا....رفت بغل همسرم،شروع کرد با چنگال کیکارو خوردن،باباشم میگفت به مامانم بده،اونم نمیداد....منم با اشک قهوه میخوردم....چقدر خسته م....چقد دلم گرفته....دلم میخواد فقط یک روز برگردم به روزایی که بچه نداشتم...یه روز برای خودم باشم..‌چقد غم دارم...چقد...