۳۰ پاسخ

برق رفته بچه رو میخواستم ببرم‌ پارک موندیم خونه روانی شدم دلم از وضع کشور گرفته که حتی برنامه واسه دوش گرفتنمونم نداریم چه برسه به آینده 😔

ازبی عدالتی دنیا

از اینکه تلاش میکنیم ولی نتیجه ای نمی‌بینیم
از اینک عمرم بی هیچ دلیلی داره رو به پایان میره
از اینک تو سن۲۸ سالگیم میخام یائسه بشم
از اینک چرا من از ۱۷ سالگیم روز خوش ندیدم
از اینک دشمنام موفق شدن و من هیچ موفقیتی پیدا نکردم
و........

ازهمه چـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

از مریضی پسرم ،،از اینکه زندگی بی هدف و بی برنامه داریم،،از بلند پروازی شوهرم،،از آینده پسرم،،،

از زمین و زمان
از فشار زندگی
از بچه ها
از شوهر
از خدا
از همه چی...

از اینکه همسرم انقد زحمت می‌کشه....از ۷صبح رفته هنوز نیومده،شام هم نخورده
فقط ظهر برق رفته استراحت کرده
چه فایده...ی شغل خوب و آینده دار نداره

از فردای نا معلوم ترس از این که آب نباشه و پولی بخریم از این که پول نباشه تا آب بخریم نمیدونم فهموندم منظورم و یا نه ولی احساس میکنم داریم زجر کش میشیم

الان چیزی نیس

از روزگار از این که یه روز خوش نداشتم ندارم هر چی انفاق بده واسه ما افتاده خسته ام دیگه 😔😔😔

الان از عصبی بودن بچه هام دلم گرفته

فک کنم همین یدونه کاری ک تو زندگیم داشتمم درست انجام ندادم
خوب تربیتشون نکردم

از شوهرم و خانواده ش

از دست همسرم بی عقل و شور ام

ازشوهرم

از بی عدالتی. هرکی بد و بد جنسه خوشبخت تره. هر کی هم مهربونه و خوبه همش سنگ جلو پاشه.

والا از این زندگی از تهران که جای زندگی نیس
هواالودس همیشه امروز هم که اشعه خورشید سرطان زا بود کلا بیرون رفتن شده برام آرزو نه موتورنه ماشین اب نی ی روز برق نی ماه دیگه وقت خونمومه نه پول نه هیچی یک میلیارد بدهی معلوم نی از کجا شوهر بیکار بی توجه ب من
خستم والا خسته

از اذیتایه پسرم دیگه راضی ب مرگم

از اینکه اینقد زندگی سخت میگیره ما میدویم تلاش میکنیم اما اتفاقی خوبی که باید منتظرشم خط میخوره اتفاق نمیفته
حالا کلی گفتم جزییات بیخیال

فک میکردم شوهرم نمیفهمه به مرور از زندگی که میگذره اینطوری سرد میشه مرد.ولی الان به حرف اومد گفت طرف مقابل تو منم که ادم حسابت نکنم منی که چند مدته خودمو راضی کرده بودم که روال عادیشه خیلی دلمو شکست که بااین که میدونه زجرم میده

از بی پولی

از شدت زیاد بدهکاری قسط و هزارتا بدبختی دیگه

زمین داریم شهرستان اما خونه نمیتونیم بسازیم پولش نیس تو فکرشم همش

هییی فقط بچممم وسلامتیش ...هیچ چیز دیگه ای برام مهم نیس

ازسرنوشتی که دارم 😔😔

از اینکه بچم منو باباشو نمیخواد

دقیقا الان خیلی دلم میخواد تو شهرستانمون ی خونه داشته باشم

از اینکه پسرم همه جا اذیتم میکنه و به دعوا ختم میشه واقعا خسته شدم

از همسرم🤦

از همه و همچی
اووف که خدا فقط میدونه چیا تودلمه

از اینک وزنم کم نمیشه😐۶ ماهه استپ وزنی دارم

سوال های مرتبط

مامان عزیزمامان مامان عزیزمامان ۴ سالگی