سوال های مرتبط

مامان نویددهمیری مامان نویددهمیری ۲ سالگی
مامان این حسی دارم فکرمی‌کنم مادرخوبب نیستم
پسرم وقتی ب دنیااومدبخاطری ک باوکیوم کشیدنش گفتن مشکل داره بستریش کردن آن ای سیو اونجامیدیدم مادرایی بودن بالاسربچشون گریه میکردن برابچه شون امامن ن خوب نمی‌تونستم گریه کنم البته موقع ی زایمان بددردداشتم دوروزکامل جیغ میزدم تابدنیااومدازحق نگذریم به با میخواستم براش خون وصل کنم خیلی گریه کردم همه بهم دلداری میدادم
یه وقتایی پیش خودم فکر میکنم دلیل اینکه نمی‌تونستم گریه کنم این بوده ک توشوک بودم چون بچه اولم بود چیزی بلد نبودم همین طوره بدنیااومدهمون لحظه بردن بچه روجایی دیگه بستری کردن شب تا صبح اصلاندیدمش بهم میگفتن وضعیتش معلوم نیست باید بزاری بزرگ بشه می‌تونه بشینه می‌تونه راه بره
اخداراشکرهمچیش خوب بودمیترسوندن فقط دکترا الان دوسال ونیمه
روزااذیت می‌کنه خیلی اصلانمیخوابه منم خسته میشم دعواش میکنم یابعضی وقتامیزنمش وقتی نمی‌خوابه خیلی ناراحت میشم میگم من اصلا دلم براش نمیسوزه دوسش ندارم میزنمش دعواش میکنم مادر خوبی نیست درست مواظبت نمیکنم ازش نمی‌دونم کاردستی میکنم یان