کاش میشد یه روز تو هفته به مامانا مرخصی میدادن یروز هیچکسو نمیدید هیچ کاری نمیکرد فقط تو سکوت بود و استراحت میکرد
هفته پیشو کلا درگیر اسهال بود این هفته ام همش مدام داره نق میزنه و جدیدا چند روزه تازه وابستگیش شروع شده میزارمش تو پذیرایی میرم تو اشپزخونه ام نق میزنه و خودشو میندازه رو شکم گریه میکنه میگه بیا بلندم کن تکی سرم صداش پر شده دیگه واقعا خستم امروز شوهرم از سرکار اومده میگه وسط پذیرایی میخوام بخوابم دخترمو گذاشتم تو روروئک تو اشپزخونه با خودم بود یکم بازی کرد دوباره نق واسه اینکه شوهرم بیدار نشه بردم گذاشتمش تو اتاقش یه پام تو اتاق بود که نق میزد یپام تو اشپزخونه واسه ناهار تازه پاشده میگه نزاشتید بخوابم
کاش یکی بود ازمون میپرسید حالت چجوره خوبی؟
به مادرشوهرمم زنگ زدم میگم بیاید اینجا میگه بابا که حالش خوب نیست منم حالم جوری نیست از خونه بیام بیرون
پس چرا سه سال مخ منو خوردید که تا جون داریم بچه بیارید پس الان کجایید چرا افتادید گوشه خونه این ۸ ماهو همش ادا مریضارو در اوردید 🤬
وای ببخشید خیلی نق زدم داشت از کلم دیگه دود بلند میشد از اعصاب خوردی😭😭😭

تصویر
۴۱ پاسخ

چقدر حرف دل هممونو زدی

آره حق گفتی واقعا.همش نقققققق نقققققق بخدا دیگه خسته شدم منم کاش یکی حداقل درکمون میکرد ب شوهرمم میگم میگه چیکار میکنی مگه هه چیکارمیکنی که میگه آتیش میگیرم بچه داری هست خونه داری و غذا پختنم هست تازه غذای جدید هم میخاد و نق میزنه خودش چرا همش تکراریه اخه ادم نفهم با این بچه چ جوری وقت بزارم برات حناقم بپزم.
خیلی خستم خیلی 😔

تا درد دلم کنیم میگن خداروشکر کن بچه ات سالمه ناشکری نکن

خیلی خیلی براشون مقوی حتی خودتم بخور ازش من باردار بودم تا ۳ماه اول ۴تایی خوردم همون داخل شکم بود همش پا میزد هروقت میرفتم سونو در حال مشت زدن بود🤣

آخ گفتی پسر من اصلا نمیزاره کاری کنم باید فقط جفتش بشینم یه وعده غذا درست میکنم البته اگه اجازه بده
تازه بعد ۹ ماه سه روز پیش پریود شدم اینقدر شدید بود یه هویی میشم عین یه جنازه بعد کسی نیست پیشم اذیت میشم
ولی بازم خداروشکر بچم سلامت ان شاءالله این روزا هم میگذره
من خیلی بچه دوست دارم اینه کمتر اذیت میشم شیرین کاری میکنه کلا سرحال میشم و مخصوصا اینکه بعد ۸ سال خدا بهم دادش کمتر اذیت کردناش ناراحتم میکنه

خداقوت عزیزم❤️

منم تنهام خونه ی مامانم نزدیکه ولی زیاد نمیرم شوهرم تو کارایی خونه کمک م می‌کنه خواهرمم هفته ی بار میاد نگه میدارع صدفو

من بدتر خاهر ۱۰‌ماهه یکی نیست بگه اصلن تو‌آدمی تو استراحت میخای به شوهرم میگم حالم خوب نیست میگه چیکار شدی عزیزجان میگم هیچی ولش وقتی درک نمیکنین نمیکنین دیگ کمر عمل کردم پلاتین داره سزارین شدم خدا شاهده تک و تنها مامانم فوت شده ابجی ندارم

دقیقا🥲🥲کاش کاش

خدا قوتت باشه عزیزم
واقعا حق داری

من مامان بابای خودمم کمکی نمیکنن مادرشوهر پدرشوهر حای خود🙄🙄🙄

مادرشوهر من کمک نمیکنه شبا شوهرم کمک کردنی هم اگ خونش باشیم شروع میکنه غر زدن که تو سرکار میری باید بخوابی بزار ارزو خودش بخوابونه😐😐😐😐

دقیقا موافقم با حرفات 🥲 یه نفر نیست حال مارو بپرسه ببینه از درون داغون شدیم
من حتی وقتی خونه مامانم میرم اونجا هم خودم میرسم به دخترم کسی نیست کمک دستم باشه

من تو همون روزای اول زایمان فهمیدم همه حرفای مادر شوهرم الکی بود حتی اون موقعه یه لیوان آب نداد دستم درحالیکه میگف تو بیار خودم بزرگش میکنم فهمیدم فقط خودممو خودم

دقیقا عزیزم منکه فقط میگم با حرفاشون دل نشکنن هیچوقت انتظار کمک نداشتم
ولی دقیقااا مادرشوهر منم دائما میگفت شما بچه نمیارید
از روز اول با یه بچه ب شدت بی قرار مارو ب حال خودمون رها کرد چقدرم اذیتمون کرد منم دور از خانوادم هی هم رفت و اومد گفت دکتر گفته پاتو عمل کن.گردنتو عمل کن چیز سنگین بردار از منم سالم تره
اونوقت الان برا دخترش ی ماهه داره توجهش میکنه

ای جانمممممم اینام میگذره به آرامش خوابیدن ش نگاه کن و لذت ببر حق داری خسته بشی ولی لذت زندگی همینه

حالا مثلاً من بعد از ۳تا بچه باتجربه ام کم میارم....
ولی خب از اول خانواده ها ازمون دور بودن و خودم هم اهل کمک گرفتن از دیگران نبودم ترجیح میدم همسرم یاد بگیره و همراه باشه. مهمون زیاد هم میومد خونمون اغلب برای دکتر رفتن وشاغل هم بودم و ......بعضی وقتا اونقدرررر گریه می کردم از خستگی همسرم میگفت مگه چی شده چکار کردی یه مدت که بهش گفتم دومی رو نمیارم خسته ام و ...به خودش اومد و قول داد که کمک می کنه هرکاری که انجام میداد می گفت چقدررر سخته و ...تا یاد گرفتن
الان هم همسرم رفته شهرستان یکی از اقوامشون شهید شده بود
۲تای اولی اصراااار که بریم دوچرخه سواری
پسر کوچیکم مریض شده همش سرفه می کنه مجبورم توی این هوای گرم کولر رو خاموش کنم

سلام به همگی ❌❌
ما یه کانال داریم تو (روبیکا) به اسم غذای کودک .
تعریف نباشه همه ازش راضی ان دوس داشتین عضو شید اینم لینکش .
@food_babyy
اونایی ک بلد نیستن لینک رو بفرستن برای یکی از مخاطبین روبیکاشون و بزننن روش میان داخل کانال ❤️
یا در داخل روبیکا جست و جو کنن ((غذای کودک)) پروفمون یه مادر بزرگ رنگی☺️

منم شاغلم.
مادر شوهرم مدام میگفت تو یکی بیار، بذارش اینجا و برو سراغ کارات.
دیگه بچه که اومد دست درد گرفت و کمر درد و داره میمیره.

خدا قوت واقعا پسر منم جدیدا خیلی نق می‌زنه با اینکه خودش می‌تونه برگرده بازم روشکم می افته میگه بیا برمگردون یا خوابه یا گریه می‌کنه پیشش باشم
باشوهرت حرف بزن اگه درکت می‌کنه
ما دوسال بعد ازدواج بچه دار شدیم مادرشوهرم رفته نذرونیاز کرده فک کرده حامله نمیشم همینقدر فضول زندگی
الان مث مهمون میاد می‌ره اینکه میگم میاد منظورم چند ماهی یباره

کااااملا درکتون می کنم و حق دارید
متاسفانه آقایون درست تربیت نشدن که کار خونه و بچه داری وظیفه خانم به تنهایی نیست
من بعد از ۱۴سال زندگی بالاخره همسرم و بعد هم پسر۱۲سالم رو شیرفهم کردم نسبت به این موضوع
دیگه از در میان نمیگن ناهار چی داریم میگن چی دوست داری؟
یا پسرم توی کارای خونه کمکم می کنه و بابتش یه مبلغ ناچیز می گیره (میشه پول توجیبیش ولی بازحمت به دست اومده)
شبا مجبورم بشینم بچه رو شیر بدم ولی دیگه آروغ گرفتن و خوابوندنش با همسرمه...طفلک صبح ها ساعت ۶هم باید بره سر کار ولی اغلب خواب می مونه....

منم همینم حالا مامانم خیلی کمکم میکنه ولی پسر من بد خوابه جونم داره بالا میاد دیگه دلم میخواد یه فیلم ببینم بدون استرس

دقیقا فقطم مادر شوهرا میگن بیار بعدش گوشه وایمیستن نگاه میکنن البته حقم دارن دیگه زحمتی نمی کشن که ما با مامانامون سرویس میشیم اونا میگن بیار

عزیزدلم خدا قوت بهت خیلی مامان خوبی هستی…ولی اشتباهت اینه ک شوهرت تو پذیرایی میخوابه بچرو باخودت میبری تو اشپزخونه بذار اونم ببینه بچه نق میزنه اذیت میکنه انقد ب خودت سخت نگیر فقط بچع تو نیس بچه اونم هست گاهی بده خودش نگه داره

واااای انقد بدم میاد تمام تلاشمو میکنم بچه ها ساکت باشن بعد میاد میگه از صدای تو که هی گفتی ساکت و فلان بیشتر نتونستم بخوابم تا بچه ها 😐😒 اون لحظه یعنی انقد ناراحت و عصبی میشم

حس و حال همه ی مادراس من که دیگه جون نمونده برام از ده روزگیش خودم بودم فقط هیچکس نبود کمک حالم باشه

اره واقعااا خیلی سخته،، هممون بلاخره یه وقتایی خسته میشیم.. من خداروشکر بعضی وقتا آیهانو میفرستم خونه مامانم اینا. مثل ظهر مامانم میاد میبره. نگه می‌داره تا من یکم استراحت کنم..
مادرشوهرمم نزدیکم نیس شهرستانن.
بعضی وقتام میسپارم به همسرم با دوستام میرم بیرون حال و هوام عوض شه. وگرنه نمیتونم واقعا.

من کاملا درکت میکنم عزیزم.مثل همیم

اخ گفتی عزیزم دقیقا همینطوره مادشوهر منم دوسال مغزمو خورد بچه بیار الانم فقط بلده دستور بده اینکارو بکن اونو نکن اینو بده اونو نده یه ساعتم نگهش نمیداره

درکت میکنم عزیزم همه مامانا همینیم
تا دوسال اول همه داغونیم

میفهمم چیمیگی من وضعیتم بدتره
هرجا میرم نیاد دنبالم پاهامو میگیره ولم نمیکنه بلند بلند گریه میکنه
هیچکس کمک حالم نیست
شوهرمم تا میاد خونه غر میزنه چرا فلان جا کثیفه چرا ظرفا مونده
چرا غذا فلانه

عزیزم واقن سخته مادرشدن
هیچکس جز خودمون حال همو نمیفهمیم
پس مجبوریم ادامه بدیم چه سخت باشه چه اسون

منم خستم
چند شبه ۷_۸ بار پا میشم آب یا شیر میدم بهش
نشسته شیر میدم
صبحم ۶ بیدار شدم خوابم پرید خیلی حس بدی داشتم چون نخوابیدم درست و حسابی
بعد از ظهر هم تا می‌خوابه کنارش دراز میکشم بعد نیم ساعت چهل دقیقه بیدار میشه حس میکنم اصلا نخوابیدم تو اون تایم فکر میکنم ده دقیقست چشامو بستم😔😥

آره واقعاً هممون همینیم

بخدا منم همینجوریم هیچ کس نیست یک ساعت بیاد کمکم واقعا افسرده شدم از خستگی

منم داغونم خستم ب هیچی نمیرسم وقتی میخوابه نمیدونم بخوابم یا از تنهایی لذت ببرم...حالا فک کن واسه من دوقلوووو

عزیزدلم نه نق نزدی هرچی دل تنگت میخوادبگو.بگو که حق داری ماهم مادریم کمکی نداریم درکت میکنیم😔

هیچ چیزه ماواسه هیچکس مهم نیس فقط بچه گناه داره ک تکیه گاهش مادره منم همین وضعم

مادرشوهرامیگن بیار ولی کمک نمیکنن ک🙂

چقدر حس و حالتو با تمام وجودم درک میکنم🥺

آخ دقیقاااااا

سوال های مرتبط