۱۱ پاسخ

حق میدم بهت🫂

وای من دردم گرفت چه بدجا هم گرفته

دختر منم موهامو میکشه همش میگن نکن دستشو میگیرم میگم موهامو نکش فایده نداره خیلی تحمل میکنم ولی بعضی وقتا چیغ میکشم آخه جیغ عمدی نیس جونم درمیاد موهام فره به زور شونه میشه بعد میکشه نگم از دردش

بهتر بود کنارش دراز میکشیدی بهش شیر میدادی نمیگفتی بخواب میگفتی دراز بکش خستگیت در بره

دختر منم عادت کرده بود چند وقت گاز میگرفت جوری بود که جاش کبود میشد جختی یکم از سرش در اومده میبینم میخواد گاز بگیره میگم برو باباتو گاز بگیر 😅 سریع میره

ما تمام بدنمون اینجوریه نگران نباش ژبیعیه داد زدی
گردنبندت طلا سفیده یا نقره ؟
دلم میخاد یه گردنبند بخرم چون طلاهامو فروختم اکه این نقره است منم ازش بخرم

من الان دارم خودم رو کنترل میکنم داد نزنم امااااااا نمیشهههه 🤬

فدای سرش 🥺

ای کلک راستشو بگو 😂😂

بخای ب زور بخوابی همین میشه بیشتر لج میکنن
بزار هر وقت خودش خواست ببر بخوابونش
سلین از ساعت ۲۰دقیقه ب ۱۰صبح بیداره ۲بار بردمش اتاق بخوابه نمیخوابه

کوچیکه بود یا بزرگه لعنتی 😂

سوال های مرتبط

مامان 💕دلوین💕 مامان 💕دلوین💕 ۱ سالگی
دخترم عاشق باباشه شوهرم هم عاشق دخترم و به شدت روش حساسه از وقتی از سر کار میاد از سر و کول هم بالا میرن تا نصف شب..از قب تا شب بچم گوشی من بدبخت دستشه شوهرم هم یه نکن بچه بهش نمیگه میگه بچس کوچیکه نمیفهمه اشتباهه این کار میگم خب ما باید بگیم که بفهمه ولی خودش شوهرم قشنگ میشینه دل سیر با ایکس باکس و گوشی بازی میکنه من یه دور گوشی رفتن تو دلم مونده...حالا اینا کاری ندارم من خب بعضی وقتا داد میزنم میگم نکن اشتباهه بچم انگار از من بدش میاد اصلاااا نمیاد پیشم وقتی باباش میبینه همش میره سمت اون اینقدر بهش بوس میده بغلش‌میکنه ولی به من فقط میزنه دخترم با بند پستونک محکم میزنه بهم انگار کمربند دستشه اینقدر درد میکنه و کبود میشم یکی ندونه فکر میکنه شوهرم بهم زده یا شبا موقع خواب اینقدر رو سینم و سرم پا میزاره فشار میده هرچی میگم نکن این کار اشتباهه میخنده فکر میکنه من دارم باهاش شوخی میکنم😑امشب اینقدر با بند پستونک بهم زد و درد کرد که نشستم کلی گریه کردم یعنی اینفدر از من متنفره؟من که کل جوونیم پای این بچه کذاشتم دکتر منع حاملگی بودم از خودم گذشتم تا این بچه به اینجا برسه یکم پول داشته باشم براش لباس یا اسباب بازی میخرم 😭😭😭
مامان حامی مامان حامی ۱ سالگی
منو پسرم حموم بودیم بعد شوهرم سرکار بود یهو در حمومو باز کرد گفت سلامممم من تعجب کردم چون اخر شب میومد گفتم چرا یهو اومدی ترسیدم اونم گفت اومدم دوش بگیرم برم مواظب باش بچه سر نخوره… گفتم نه بابا من خودمو شیتم پی تو بیا تو حموم من برم بیرون لباسمو بپوشم بچه رو ازت بگیرم. همینکه درو بست بچم سر خورد با صورت خورد زمین لبش پاره شد فکش باد کرد… شوهرم یه کولی بازی دراورد که نگو میزد تو سرش داد میزد وای بچم چی شد صورتش خونیه بچه هم درد داشت هم از داد و بیداد باباش ترسید. یه پنج دقیقه گریه کرد بهش شیر دادم خوابید. حالا شوهرم میاد میگه من گفتم مواظبش باش… فقط میگه مواظب باش یه بار نشد ببرتش حموم خب بچه از دیدن تو ذوق کرد با اینکه من دستاشو گرفته بودم سر خورد مگه تقصیر من بود. حالام قهر کرد رفت… من خودمو صورت خونی بچمو دید حالم بد شد ولی اون انقدر وحشی بازی دراورد فرصت نداد منم احساساتمو بیان کنم . همیشه همینه من باید قوی بشم چون اقا نمیتونه خودشو کنترل کنه. میریم واکسن بزنیم یا دکتر ببریمش من باید بچه رو نگه دارم چ‌ون میگه من نمیتونم حالم بد میشه. حالم از این وضع بهم میخوره