۶ پاسخ

من خودم خوشم نمیاد موهای مهیار بزرگ بشه وانمیسته ولی میبرمش کوتاه میکنم موهاش

پسر من زود زود میره آرایشگاه چون عموش هست نمیترسه دورش رو میزد ولی وسطش رو بلند کرده بودم وبعضی وقتا میبستم وسطش هم زدیم دیگه راحت شدیم

منم دوس داشتم بلند کنم یه دکتر تو اینستا میگفت بلند نکنید منم دیگه کوتاه کردم

من از بچگی موهاشو میبستم ،ودورشون سایه مینداختم،وقتی ام کامل کوتاه کردم انگاری راحتتر شد ،پسر من اینجوری نبود ،الان دوباره دارن بلند میشن ببندم مثل دوتا خواننده مسیح و آرش میشه خیلی بهش میاد

پسرم خیلی گریه میکرد خودشو هلاک میکرو تو ارایشگاه . ولی الان خوشحاله بره ارایشگاه.

چه آریای نازی چ آقایی😇
مبارکش باشه

سوال های مرتبط

مامان حسنا مامان حسنا ۲ سالگی
ماماناکه تجربه دارید میشه خواهشا بخونید‌ . من چند وقت میخوام دخترمو از پوشک بگیرم الان آمادگیشو داره ولی انگار خودم آمادگیشو نداشتم سختم بود بعد میخواستم براش شورت آموزشی بخرم با برچسب ماه و ستاره برای تصویقش با خوراکی های کوچولو هی امروز و فردا کردم بعد دخترم اینجوریه که میره تو وان آب بازی کنه بهش میگم تو وان جیش نکنی هروقت جیش داشتی بیا بیرون برو دسشویی چون وانش تو حیاطه دسشویی هم تو حیاطه بعد هر دفعه سه چهار بار میگه جیش دارم میره دسشویی . بعد امروز دیدم نمیتونه بشینه شستمش اوردم خونه دیدم چون اسهاله پاش سوخته دیگه پوشکش نکردم لگنشم گذاشتم کنار در خونه چون حموم دسشوییمون بیرونه گفتم شاید تا برسه بیرون دیر بشه. بعد تو لگنش همینحوری نشسته بود تا جیشش اومد . الانم شورت پاش کردم دیگه راحت نشسته. به نظرتون بگیرمش از پوشک؟؟ آخه شورت آموزشی نداره میگم بیرون رفتنمون سخت میشه یا نمیشه با باباش بفرستمش . خواستیم بریم بیرون همون پوشک شورتی پاش کنم بدعادت میشه؟؟
مامان اهورا مامان اهورا ۲ سالگی
سلام خانما خوبین امروز یکی از مامانای باردار 37 هست میخواست زودتر زایمان کنه میگفت خسته شدم بعد من یاد یه خاطره ای از خودم افتادم یادمه منم 37ودو سه روز داشتم رفتیم عروسی پسر عمم بعد اونجا متوجه شدم که منو دختر عموم طبق سنو ان تی تو یک روز تایم زایمانمون بود اون شب 😂😂😂😂دختر عموم بهم گفت دکتر بهش نامه داده برای چهارشنبه همون هفته بره برای سزارین اینقدر ترسیده بودم اونشب انگار یه چیزیو با سرعت بالا کوبیده بودن تو صورتم من همش فکرمیکردم یک ماه دیگه برای زایمان وقت دارم وقتی اون گفت من دارم زایمان میکنم اینقدر خودمو به زایمان نزدیک ندیده بودم اصلا باورم نمیشد تو ماه خودمم😂😂انگار از یه خواب عمیق به بدترین شکل ممکن بیدارم کردن جالبیش اینجا بود خونمو هم تمیز نکرده یعنی یه جورایی هبچ امادگی برای زایمان نداشتم و دقیقا روز سشنبه همون هفته که قرار بود مادرو خواهرم بیان کمکم برای تمیز کردن خونه کیسه ابم پاره شد یعنی چهار روز بعداز اون شب رفتم زایشگاه برای زایمان جالبترش این بود که دختر عموم رو هم همزمان با من اورده بودن زایشگاه اونم دردشو یاد کرده بود 😂😂😂الان که نگاه میکنم میبینم چقدر بیخیال بودم و چقدر بعضی مامانا برنامه ریزی دارن برای زایمانشون اینقدر اومدنش غافلگیرانه بود که من حتی نه موهامو رنگ کردم نه اصلاح کرده بودم نه خونم تمیز بود حتی خرید خونمم نکرده بودم 😂😂😂بیچاره خواهر وشوهرم تا روز بعد که من از زایشگاه مرخص شدم خونمو مثل گل تمیز کرده بودن شوهرمم کل خرید خونرو تنهایی انجام داده بود در کنار کمک هایی که به خواهرم تو تمیزی خونه و جابجایی وسایل داده بود 😂😂😂