۱۳ پاسخ

سخت تر اونه که شوهرت بگه مگه چیکار میکنی😆

من اگه دخترم نباشه به هیچ کاری نمیرسم دخترم ۱۰سالشه خیلی خوب ازش نگهداری می‌کنه

عزیزم تاپیکات دنبال کردم .حس خوبی گرفتم چه مادرخوبی هستی خدابهت قدرت وتوانایی بده تابتونی بچه های گلت بخوبی بزرگ کنی🥰🥰🥰

صبح تاظهرکه اصلانمیرسم بعدازظهر میدم پسرم یکساعت نگهش داره .تمیزکاری میکنم اونم خیلی معمولی اصلا بدلم نمیشینه ولی دیگه چاره ای نیست

به هیچ عنوان حتی نمی رسم لباسهای که شستم بچینم تو کمد

موقعی که خوابه کارهامومیکنم بیدارمیشه دیگه کنارشم

من هر چیزی رو همون لحظه می شورم . تقریبا هرروز آشپزخونه تمیز میکنم . لباسها در‌حد یک ماشین بشه میشورم. جارو هم هر چی بریزه همون لحظه .

من زندگیم از وقتی بچه دارشدم طوفان زده خخخخ.والا داداشش ویاباش نمیگیرنش من کار کنم

ببین من بچه م که میخوابه میشم عین میگ میگ😂
بدوووووووو کارامو میکنم🤪🤪

وای منم دقیقا نمیتونم به هیچ کاریم برسم خونه هم یک روز در میون جارو میکشمو و گرد گیری ولی کار دوساعته تا شب طول میکشه🤣

شب عزیزم همه کارا شب بکن روز بچه بیداره اصلا نمیزارع

منم در همین حالتم

خسته نباشی

سوال های مرتبط

مامان توت فرنگی ها🍓🍓 مامان توت فرنگی ها🍓🍓 ۶ ماهگی
*خواب مستقل* پارت ۲
بعد از یک هفته بچه ها اون تایم براشون جا افتاده بود که وقت خوابشونه
دیگه ساعت ۷ که اماده میشیدیم برای خواب زودتر میخوابیدن قبلا تا ساعت ۹ شده بود طول میکشید
ولی بعد از یک هفته دیگه تا ۸ بچه ها خواب بودن

حالا وارد مرحله بعدی شدیم »»» باید کمکم رو کم میکردم مثلا تکون دادن رو کم میکردم تا دیگه کلا حذف شه
بعضیا هستن با شیر میخوابونن اونا هم روش دیگه داره (تو پارتای بعدی میذارم)

حالا روش کار چطوری بود؟
بعد از انجام روتین بچه ها رو چند دقه تو بغل تکون میدادیم بعد ک آروم میشدن میذاشتم توی تختشون (چون عادت داشتن به بغل گریه میکردن) دوباره بغلشون‌میکردم تکون میدادم آروم میشدن دوباره میذاشتم رو تخت ، روی تخت با شوش گفتن و دست زدن روی سینه اش آرومش میکردم(اصطلاحا میگن شوش تب) اگه باز گریه میکرد بغلش میکرد این کار رو تا زمانی که بچه ها رو تختشون بخوابن و تو بغلم نخوابن تکرار میکردم

این کار اوایل اصلا راحت نیست، شاید ساعتها طول بکشه
برای من ساعتها طول کشیده

من این کار رو ۳ روز مداوم انجام دادم تا بچه ها تقریبا عادت کردن

ادامه رو پارت بعدی میذارمم