۴ پاسخ

دیفن هیدرامین میدند برای زخم گلو التهابو کم میکنه

صدرصد قورت داده چون بزرگ بوده گلوش درد میکنه شاید یکم زخمم شده باشه
یه مدت چیزای نرم بده بهش غذای ترش و اسیدی نده

اون قورتش داده رفته پایین عزیزم دخترمنم همین شد دیروز یه تیکه سیب بزرگ تو گلوش گیر کرد زدم پشتش اینا قورتش داد ولی گلوش درد گرفت یخورده نشاسته درست کن بده بخوره نرم میکنه گلوشو

فقط قورتش داده رفته پایین؟
خدا نکرده یوقت تو نای نرفته باشه

سوال های مرتبط

مامان نازنین‌‌زهرا💗 مامان نازنین‌‌زهرا💗 ۴ سالگی
ی چیزی تعریف کنم از جمعه شب
حضرت صبرررر

با بچه ها اول رفتیم خونه مامانبزرگشون که خونه نیستن باغچه آب بدیم و بچه ها کلی آب بازی و گل بازی کردن و بعد مغازه لوازم قنادی و امامزاده
و اصل داستان
رسیدیم دم فروشگاه که روبروش پارک بود رفتیم یکم خرید کردیم بچه ها تشنه بودن آب خریدیم بدون دردسر دخترم ۵ سالم آب خورده پسر ۲ سالم آب خورده من خوردم بالاخره که رفتیم پارک و از آب سردکن باز پرش کردیم و این آب رو نیمکت بوده و بچه رفتن بازی
دخترم ی دوست پیدا کرده و گفتم دیگه بریم خونه یکم غر زده و باز تاب بازی و فلان و رفتیم بریم سمت ماشین
دم پارک بطریو از دست داداشش کشیده اونم گریه گفتم میریم تو ماشین بهت میده
رفتیم تو ماشین دخترم گفته مال خودمه خودم خریدم
پسرم گریه
باباش دید دخترمون اون بطریو گرفته دستش نمیده رفت ی اب معدنی دیگه خرید داد دست پسرم
حالااون اومده بطری قبلیه رو داده به زور جدیده رو میخواد بگیره
این گریه اون گریه
جیغ داد
تا خود خونه
اخر از سوپری دم خونه باز ی بطری جدید خریدیم🤕



نمیدونم چرا دقت کردم میبینم هرروزی که ما وقت بیشتری گذاشتیم تفریح بیشتری کردیم یا مثلا فروشگاهی جایی بیشتر تحویلش گرفتیم براش خرید کردیم این دختر بیشتر اعصابمونو خورد کرد
مامان اهورا❤️ مامان اهورا❤️ ۵ سالگی
مامانا بیایید لطفا راهنمایی کنید و نظر بدید بخصوص مامانایی که پسر همسن پسر من دارن
میخوام بدونم درک پسربچه هاتون چقدره و چطوریه؟؟
من وقتی یه چیزایی میگم به پسرم میگه فهمیدم ولی یعد دوباره همون کارو تکرار میکنه انگار نمی فهمه و درک نمیکنه
من از همون بچگیش جاهای خصوصیشو یادش دادم و گفتم که نباید کسی ببینه و دست بزنه یا تو مال هیچکس ببینی یا دست بزنی و این راهنماییا امروز تو کلاس ژیمناستکیش مربیش گفت که یکی از بچه ها گفته اهورا به خصوصیم دست زده انگار دنیا روسرم خراب شد هیچی نگفتم بعد ازش پرسیدم هی گفت به بابام نگو بماند که شوهرم فهمید و چقد غر زد و جیغ داد کرد سر من که تو یاد ندادی و باهاش حرف نمیزنی و همیشه عصبی هستی و این حرفا بعد پسرم که دوباره پرسیدم گفت نکردم من
الان بنظرتون چکار کنم فردا بپرسم از مربیش که کدوم بچه س و معذرت خواهی کنم و ببینیم چی شده اصلا یا نه ول کنم
شما چه رفتاری دارید این موقعا ؟؟نمیدونم به حرف پسرم باور کنم یا اون بچه