ی چیزی تعریف کنم از جمعه شب
حضرت صبرررر

با بچه ها اول رفتیم خونه مامانبزرگشون که خونه نیستن باغچه آب بدیم و بچه ها کلی آب بازی و گل بازی کردن و بعد مغازه لوازم قنادی و امامزاده
و اصل داستان
رسیدیم دم فروشگاه که روبروش پارک بود رفتیم یکم خرید کردیم بچه ها تشنه بودن آب خریدیم بدون دردسر دخترم ۵ سالم آب خورده پسر ۲ سالم آب خورده من خوردم بالاخره که رفتیم پارک و از آب سردکن باز پرش کردیم و این آب رو نیمکت بوده و بچه رفتن بازی
دخترم ی دوست پیدا کرده و گفتم دیگه بریم خونه یکم غر زده و باز تاب بازی و فلان و رفتیم بریم سمت ماشین
دم پارک بطریو از دست داداشش کشیده اونم گریه گفتم میریم تو ماشین بهت میده
رفتیم تو ماشین دخترم گفته مال خودمه خودم خریدم
پسرم گریه
باباش دید دخترمون اون بطریو گرفته دستش نمیده رفت ی اب معدنی دیگه خرید داد دست پسرم
حالااون اومده بطری قبلیه رو داده به زور جدیده رو میخواد بگیره
این گریه اون گریه
جیغ داد
تا خود خونه
اخر از سوپری دم خونه باز ی بطری جدید خریدیم🤕



نمیدونم چرا دقت کردم میبینم هرروزی که ما وقت بیشتری گذاشتیم تفریح بیشتری کردیم یا مثلا فروشگاهی جایی بیشتر تحویلش گرفتیم براش خرید کردیم این دختر بیشتر اعصابمونو خورد کرد

۱۰ پاسخ

به نظرم همیشه داریدبهش باج میدیدواون سواستفاده کرده ازاخلاق خوب شما اون باید یادبگیره که حق دیگران رو نگیره کارشمااشتباه بود دوباره خریدید بایدمحکم میبودید وبهش میفهموندیدکه اون بطری مشترکه وهمه باید ازش استفاده کنند بچه های منم یکبارسریه بطری دلستراینجوردعوایی کردند د هرچی گفتم مشترکه باهم بخوردید ودیدم کنارنمیان کل دلستررو خالی کردم توی ظرفشویی ازاون روز سرهرچی که دعواشون میشه من میگم مشترکی استفاده کنید دیگه حساب کاردستشون میاد باهم کنارمیان

شاید چون کل روز بازی کرده بودن. دیگه دخترت خیلی خسته شده بود . پسرمنم وقتایی که خوابش بیاد یا خیلی گرسنش باشه، بشدت بهونه گیر و بداخلاق میشه و به ترک دیوار هم گیر میده

عزيزم ببين وقتي دخترت غر زده و نميخاسته بياد شما محبورش كردي سوار بشه از روي رضايت نبوده با گير دادن به داداشش خاسته كار شمارو تلافي كنه كه اونم شمارو اذيت كرده باشه توو اينجور مواقع نبايد به خواسته اش اهميت بدين و بدونه كه موفق نشد شمارو اذيت كنه
براش وقت بذارين ولي مقابل كارها و خواسته هاي بي مورد و اشتباهش بايد وايستين

عزيزم به نظرمن باید همونجا بطری رو مینداختی سطل آشغال میگفتی تا خونه آب بی آب بعد به دخترت یه تذکر میدادی وسری بعد اینکارو نکنه چندبار پسرم بستی خواست خریدم بعد گفت نمیخوام همونجا انداختم سطل آشغال گفتم تا دوروز بستنی نمی‌خرم ونخریدم الان یاد گرفته حرف بزنم عمل میکنم حتی اگه خیلی گریه کنه هیج عکس العملی نشون نمیدم شما به هر چیزی عکس‌ العمل نشون دادید سوئ استفاده میکنه یه سری هیچکاری نکنید وخونسرد چندبار اینکارو کنید می‌بینید بهتر میشه.

ما همیشه بساطمون همینه تو ماشین جیغ و داد بزن بزن یعنی داریم میام خونه انگار از جنگ برگشتیم شوهرمسرشون غر میزنه من میگم بابا بس کن همسایه ها فکر میکنن زنو شوهردعوا داریم باهم

دقییییقا بچه های منم اینجورین

چه داستان آشنایی 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
تازه ما این وسط شوهرمم داد و بیداد میکنه
منو این وسط تصور کن

داستان همیشگی ما...
یکبار نشد بریم بریم با شادی و خنده برگردیم خونه 😖

🤔🤔🤔

عزیزم اشکال نداره...من دختر کوچیکم 4ماهشه...هر چی بدم دستش دختر بزرگم ازش میگیره سریع😕😕🫤🫤🫤یا کلن ازش میگیره یا یه چی دیگه میده دستش🥴

سوال های مرتبط