۶ پاسخ

عزیزم کتاب کاملی نیست و ایراداتی بهش وارده تغذیه و رژیم باید مد نظر باشه با ۳۰روز فقط جنبه تبلیغاتی و برگشت پذیری داره و بس..
سه اصل مهم: ورزش، تغذیه، خوابه شبانه باید رعایت شه..
تا وزنه نزنی عضلات رو درگیر و مورد تنش قرار ندی چیزی بدست نمیاری.. در علم روز دنیا ورزش از طریق وزنه زدن و عضله سازی خروجی مثبتی داره.. برای کاهش وزن صرفا با آب خوردن و نخوردن فقط چربی از دست میدی شاید اون کاهش وزن املاح و ویتامین ها باشه که از دست میره و بعد مدتی اون وزن از دست رفته برگشت پذیری داره.. کاهش وزن این شکلی فقط شلی پوست رو به دنبال داره و بس..
عضله سازی بیشتر مساوی با چربی سوزی بیشتر، سوخت ساز بدن متابولیسم بهتر، تناسب اندام و در آخر سرمایه گذاری برای آینده جسم و بدن.

حالا برعکس ایرانی ها غذا های چرب و پر گوشت رو میزارن واسه شام

از کجا تهیه کنیم این کتاب رو

خیلی عالی متشکرم 🌹🌹😍

ممنون عشقم

ممنون عزیزم

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۵ سالگی
سلام مامانا با توجه به مشکل یبوست و بی اختیاری دخترم که سه شنبه بردنش دکتر دکترش گفت بعد از هر خواب و بعد از هر وعده غذایی حتما ببرش دستشویی حالا چه پی پی داشته باشه چه نه هنوز که لرچی دارو میدم همچنان یبوست رو دارا و هی کوچولو کوچولو می کنه گاهی وقت ما بین دوتا وعده غذایی پی پی می کنه گاهی عصر ها خیلی وقتا بعد از غذا نیست یه وقتایی هم میشه واسه بعد از غذا کلا تایم مشخصی نداره خواهرم میگه فقط به اون چیزی که دکتر گفته اکتفا نکن تو دائم ببر دستشویی میگم آخه نمیشه صحبت یه روز دوروزم نیست هم بچه کلافه میشه می ترسم دیگه همکاری نکنه هم خودم هم از اون طرف دلی خیلی اذیت می کنه خرف وقت خواارشو نی برم دستشویی اونم میاد هی باهاش حرف نی زنه اذیتش می کنم مسخره بازی در میاره یه وقتا می اندازتش بیرون درو قفل می کنم که اینم تمرکز داشته باشه رو کارش یعنی یه بساطی دارما با این دوتا بچه 🥴🥴حالا به نظر شما کاری که دکتر گفته بکنم یا چیزی که خواهرم میگه ،؟؟امروز روز ۴ ام وهنوز موفق نشدم تو دستشویی کارشو بکنه وعده ی جایزه هم دادم دکترش هم گفت هر بار کرو یه ستاره بچسبون براش
مامان نازنین‌‌زهرا💗 مامان نازنین‌‌زهرا💗 ۵ سالگی
ی چیزی تعریف کنم از جمعه شب
حضرت صبرررر

با بچه ها اول رفتیم خونه مامانبزرگشون که خونه نیستن باغچه آب بدیم و بچه ها کلی آب بازی و گل بازی کردن و بعد مغازه لوازم قنادی و امامزاده
و اصل داستان
رسیدیم دم فروشگاه که روبروش پارک بود رفتیم یکم خرید کردیم بچه ها تشنه بودن آب خریدیم بدون دردسر دخترم ۵ سالم آب خورده پسر ۲ سالم آب خورده من خوردم بالاخره که رفتیم پارک و از آب سردکن باز پرش کردیم و این آب رو نیمکت بوده و بچه رفتن بازی
دخترم ی دوست پیدا کرده و گفتم دیگه بریم خونه یکم غر زده و باز تاب بازی و فلان و رفتیم بریم سمت ماشین
دم پارک بطریو از دست داداشش کشیده اونم گریه گفتم میریم تو ماشین بهت میده
رفتیم تو ماشین دخترم گفته مال خودمه خودم خریدم
پسرم گریه
باباش دید دخترمون اون بطریو گرفته دستش نمیده رفت ی اب معدنی دیگه خرید داد دست پسرم
حالااون اومده بطری قبلیه رو داده به زور جدیده رو میخواد بگیره
این گریه اون گریه
جیغ داد
تا خود خونه
اخر از سوپری دم خونه باز ی بطری جدید خریدیم🤕



نمیدونم چرا دقت کردم میبینم هرروزی که ما وقت بیشتری گذاشتیم تفریح بیشتری کردیم یا مثلا فروشگاهی جایی بیشتر تحویلش گرفتیم براش خرید کردیم این دختر بیشتر اعصابمونو خورد کرد