قبلنا خیلی عصبی میشدم الان ن نگاش میکنم مگیم دخترو چیکار کردی. ولی خیلی رو خودم کار کردم آخه قبلنا چیزی میگفتم بدش عذاب وجدان میگرفتم و غصه میخوردم الان خدارو شکر هیچی نمیگم
من دعوا میکنمش بعدش خیلی عذاب وجدان میگیرم بوسش میکنم بغلش میکنم بهش میگم ببخشید تا حدی که اشکم درمیاد
اره دیگه بچس کاریش نمیشه کرد پودر کاکائو رو دخترم برداشته بود کل فرش آشپزخونرو ریخته بود روش فرشمم سفیده با اینکه آب هم قطع بود به هزار مصیبت شستم
دعواش میکنم و اون میخنده،اصلا هم عذاب وجدان نمیگیرم چون فوق العاده تخس و شیطونه یعنی واقعا داغونم کرده
من دعوا نمیکنم فقط وقتی چیزی پرت کنه بشکنه واقعا کلافه میشم
بچه هستن چیکار میشه کرد الان اگه عکس اشپزخونم بذارم ی طرفش کل شکرها رو ریخته پخش کرده ی طرفش برنج
دعواش میکنم .
بعد که میخوابه گریه میکنم😐😐
دقیقا همیشه ب خودم میگم این دوران میگذره و حیفه بخوام دعوا کنم. مثلا امروز کل زردچوبه ها ریخته بود رو زمین
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.