۴ پاسخ

تا شوهرت بیرونه بچهارو بخوابون

بزرگتر رو نزار تلویزیون ببینه
واس کوچیکه ام خودتو بزن ب خواب تاریک کن زودی میخوابه
البته اگه بتونی صبح زود بیدارشدن کنی شب زودی میخوابن

عزیزم منم س تا دارم
تقریبا شوهر منم اینجوریه
ولی هر جور شده عادتشون بده بخوابن
نزنش گناه داره

باهاش نرو بیرون خب بهشم بگو نمیخوای‌ بخوابی برو تو اتاق خودت درو ببند کل خونه رو تاریک کن بچه ها بخوابن

سوال های مرتبط

مامان کیاشا❤ مامان کیاشا❤ ۲ سالگی
خانوما تاپیک قبلیو بیخیال واگذارش بخدا
فعلا یه مشکل بزرگتر دارم کیا بچشون مث بچه من بوده راهنماییم کنین چند وقته پسرم غذا و خوراکی اینا میخوره تو دهنش نگه میداره قورتش نمیده نمیدونم شاید واسه شما مسخره باشه ولی من واقعاااا دارم ب جنون میرسم فک کن حتی شده یه چیزیو نیم ساعت تو دهنش نگه داشته شایدم بیشتر هرچی براش آب میارم دوغ میارم چیزایی ک دوس داره اصلاااا قورت نمیده از دهنشم نمیندازه بیرون بخدا دیگ دیوونه میشم یا داد میزنم سرش دوتا میزنم پشتش دوتا چنگول میگیرم هی فشارش میدم 😭😭😭😭 بخدا دیگ چاره ای ندارم یا خودمو میزنم جوری ک دستام درد میگیره ... دارم میمیرم چ خاکی سرم کنم چرا این بچه اینجوری شد ؟؟؟؟؟
میگم نکنه مشکل بلع پیدا کرده باشه؟؟؟؟؟
اینجوری نمیشه ادامه پیدا کنه ک یا خودش آسیب روحی میبینه خودمم بخدا پشیمون میشم 😔 یا خودم سکته میکنم قفسه سینم تیر میکشه سرم پر میشه درد
ببرم دکتر بگم غذاشو قورت نمیده بنظرتون چیکنم😔🤦‍♀️
کاش میمردم راحت میشدم
مامان رادها😍😍 مامان رادها😍😍 ۲ سالگی
بچه داری ما این شکلیه که صبحا از ساعت شیش من بیدارم رادوین بیدار میشه بعد ساعت هفتو نیم تا هشت رادمهر بیدار میشه دیگه کان باید جون بکنم کاربکنم اشپزی و هزار تاکار همراه با بچه داری و کارای بچه ها تا ظهر که بچه ها میخوابن ساعت یک بعد بابد کلی ظرف و لباس بشورم یا خونه و اتاق رو‌جمع کنم یا راه رو‌تمیز کنم بعد که بیدار شدن دیگه بچه ها ی ورژن جدسد میشن بداخلاق و‌شیطون تر حالا من باید مدیریت کنم عصرونه بدم مدیریت کنم دیگه از ساعت پنج شروع میکنم به آماده کردنشون ساعت شیش میریم بیرون تا هشت شب لعد بیام ناهارشون بدم که باید ناهار هم همون ظهر ی جوری آماده کنم که اینا گشنه نباشم دیگه از ساعت هشتونیم تا نه شب رادوین میخوابه ساعت نهونیم تا ده راذمهر و‌من میمونم و باز کلی ظرف نشسته و بهم ریختگی خونه و لباسای کثیفی که از بیرون اومدن و غذاخوردن و‌من دیگه نمیتونم کاری بکنم دیگه ساعت ده خاموشی زده میشه بعضی شبا ظرفا کمتر باشن میشورم و بعضی شبا که زیاد باشن نه دیگه خودم هم ساعتای یازده میوفتم دیگه باز روز از نو روزی از نو .معمولا هم کارام جمعه ها رو هم میشه فقط جمعه ها جارو میزنم و طی میکشم فقط راهروو اشدزخونه هفته ای دوبار و باید سرویسارو هم هرجمعه بشورم . خدا عصرا فقط با بچه ها خیلی سختمه بریم بیرون دیگه راحت میشم از دست کاراشون