۱۸ پاسخ

من کلا از بیمارستان برگشتم خونه خودم مادرم هم پیشم بود اما خب طفلی خودشم کلی درد و‌مریضی داره ولی با اینحال دمش گرم اصلا کم کاری نمیکرد و تا جایی که میتونست کنارم بود خواهر و عروسمون هم مرتب سر میزدن
دیگه بعدشم کم کم مادرم و هم گفتم میتونه کمتر بیاد ولی خب خودش دلش نمیاد هفته ای دو سه روز میاد پیشم میمونه کلا شوهرمم خیلی آخر هفته ها کمکم میکنه مابقی روزا هم بتونه تنهام نمیزاره اما مجبوره شب زود بخوابه که بره سر کار صبح زود
من از شب اول شب رو خودم تنها پیش بچه ها موندم و کمک نگرفتم الانم دیگه من شبا بین تختای بچه ها میخوابم ولی خب پیش باباشون هم میرم ( تو رفت و‌امدم ولی جام فعلا پیش بچه هاست) در کل خیلی سخت میگذره خیلی کم میارم اما خب چاره چیه هی به خودمون امید میدیم
کمردرد زانودرد دست درد هزار حور درد اومده سراغم
یه نمه هم حس افسردگی دارم کم طاقت شدم و عصبی
نمیدونم کی این وضع تموم میشه😭

سخته واقعا
ولی به مرور بهتر میشه اوضاع
نه اینکه بگم‌بعدش اسونه
ولی به نظر من همینکه چهاروست وپا میرن یکم‌خودشون رو سرگرم میکنن وقتی راه برن هم همینطور،خرابکاری هم دارن اما همینکه حتما خودت نباید بغلشون کنی کمک بزرگیه

وقتی‌راه برن تایم بیشتری باهم بازی میکنن میگذره اینروزا،الان‌بهتر شدن ولی خب هنوز سختی داره مخصوصا وقتی دندون درمیارن بیخوابی شبانه هست،الان بهتره طاقت بیارین تا زمانی ک راه برن

من در داغون ترین حالت ممکنم

منم یه بچه ۴ ساله دارم و دوقلوها یعنی ۳ تا پسر ماشاله شیطونن شبا که شوهرم خونس بچه هارو میگیره من ناهار فردامو میزارم بیشتر کارای خونه رو میزارم برای شب روز به بچه ها میرسم و استراحت دارم ، خار پاشنه و دیسک کمر و .... هم دارم ولی چاره نیست باید تحمل کنم
اما هر چی بگذره بهتر میشه من پسر ۴ سالم و گذاشتم کلاس اگه میتونی توام بذار که حداقل تایمی از روزو فقط به دوقلوها برسی

۲قلویی خیلی سخته خیلییی من که دیگه فکرنکنم حالا حالاها اون آدم سابق بشم از ورزش ازمسافرت ازتنهایی بیرون رفتن وخیلی چیزا موندم اما خداروشکرمن از اول کمکی داشتم مامانم وخواهرم از دوران بارداری باهام بودن تا همین الان شوهرمم خدایی خیلی کمک میده اما باز وقت کم میارم ریزش موی خیلی شدید وبدن درد گرفتم بعداز۴ماه از زایمان الان یکم بهترشده اما بزرگترکه میشن خیلی بهترمیشه شرایط ازنظرمن که اینطوری بوده ولی درکل مادر۲قلو یاچندقلوبودن بابقیه مامان هایی که ۱دونه بچه دارن یابچه هاشون چندسال تفاوت سنی دارن خیلییی سخت تروقابل قیاس نیست ۲قلو اگه کمک داشته باشی میتونی وگرنه پیر میشی واین عین واقعیته

انقد سخته انقد داغونم که خودم حالم از خودم بهم میخوره بقول شما حتی نمیدونی کی موهام شونه زدم من حتی خواب درست حسابی ندارم .. و بخاطر همین کم خوابی یا حتی بگم بی خوابی شدید کم خونی شدید گرفتم کمرم زانو درد شدید گرفتم ۲۴ سالمه اما اندازه یه پیرزن ۹۰ ساله خسته ام تمام بدنم درد میکنه . من دست تنهام کمک درست حسابی ندارم شوهرم نیست کلا خونه مامانمم اما مامانم بنده خدا خسته شده از دستم واقعا دیگ نمیدونم چیکار کنم از یه طرف هنوز افسردگی بعد زایمان دارم .انقد پریودی هام وحشی سخته ک ۳ روز اول باید سرم بزنم . فک نکنم بدبخت تر از من وجود داشته باشه با این همه سختی

ینی تمام جملاتت من بودم.انگار من دارم مینویسم...منم یه پسر چهار سال و نیمه دارم..ینی اوضاع منم همینه..ینی امشب از شدت خستگی دلم میخواست بمیرم دیگه بلکه آرامش بگیرم.

خدا پدر و مادر مادر شوهرمو بیامرزه
از ۱هفته قبل زایمان اومد پیشمون هنوزم هست سایه شون سلامت باشه رو سرمون اگ نبود معلوم نیس تکلیف من چی بود حتما مرده بودم
خداروشکر همسرمم هروقت فرصت کنه کمکه

من فقط دنبال کار بچه هام به هیچ کاری نمیرسم از بی خوابی هم داغون شدم

شوهرمم اولش ذوق داشت کمک می کرد حالا نه تازه بداخلاقم شده دیگه راستیش برام مهم نیست دیگه فقط دلم میخاد بچهامو بزرگ کنم به اینا برسم

من تازه قرص اعصابم میخورم اینقدر سخته شبا پاشم ولی به زور پامیشم

سلام من بچه ی اولم دوقلو بود خیلی سخت بود من کمکی دارم عزیزام نزدیکمن ولی خب بیشتر موقع ها خودم بودم وقتی بچهام دنیا اومدن گفتن پسرت فلج مغزیه ۶ سال تموم با سن ۱۷ سال باهاش کار کردم تو۲۳ سالگی کار خودم کشید به عمل دیسک کمر اورژانسی بردنم عمل خلاصه الان ۱۲ سالشونه دخترم که به شدت کمبود محبت داره وزود رنجه هرکی بهش بگه تو میزنه زیر گریه پسرم هم که پرخاشگرو عصبی وبهونه گیر جایی هم نمیتونم ببرمش الهی شکر امسال باز دوقلو باردار شدم الان هم به شدت سختی می کشم ولی خداروشکر می کنم سالمن

https://eitaa.com/joinchat/2365195207C57b7de595c

منکه ااان تو بغضم همش خونم همش خستم تاوقت گیر میارم میخوام بخوابم بااینکه اگثر روزا مامانم هست ولی وقت کم میارم خودمو ک کلا یادم رفته خیلی خستم ولی بازم خدایا شکرت خیلیا تو حسرت ابن روزان بگو شکررررر

سلام لینک گروه دوقلوهای اگه دوست دارین شماره بدین عضوبشین

https://eitaa.com/joinchat/2365195207C57b7de595c

من با مادرم بچه هارو نگه میداریم
هنوز خونه خودم نرفتم
ولی کمرم صاف نمیشه
خیلی بی حوصله و شلخته شدم
تفریح نمیرم
چون میدونم برم بیام خسته میشم نمیتونه بچه هارو نگه دارم ترجیح میدم همش خونه بمونم
از اول شهریور میخوام برم خونم
شهر دیگس اونجا کسی و ندارم
پیامهای شما و مادرای دیگه رو میخونم غصه برمیداره منو
قربون خدا برم
حکمتشو شکر

سوال های مرتبط

مامان روشنا مامان روشنا ۶ ماهگی
مامان کارن مامان کارن ۸ ماهگی
بچم اصلا شبا نمیخابه
ن شیر میخوره ن میخابه همش تکون میخوره تند تند پاهاشو میبره بالا محکم میکوبه زمین ی سره تا صبح
هی نق میزنه عصبی بودم عصبی ترم شدم خیلی مشکل دارم تو زندگیم
خیلی چیزا ک عصبیم میکنن
دیشب تا صبح فقط بچه نق زد نخابیدم دیروزم خانوادم خونمون بودن از عصر ی سره رو پا بودم کف پاهام درد میکنه هنوز
خیلی حالم بده از فکر و خیال خابم نمیبرد تا کلی وقت بعدم ک خابم برد ی سره نق زد
همش تنهام همه کارا رو خودم تنها میکنم ی کلمه پیش مامانم بگم سخته خستم صدتا حرف بارم میکنه شوهرم داد میزنه میره بیرون کل روز حتی جمعه نهایتا یک ساعت خونس همونم کمکم نمیکنه اگ هم بگم کمک کن دعوا میشه قهره پامیشه میره
خواهرم تو بیمارستان کار میکنه رزیدنته مامانم میگه اون خیلی بیشتر زحمت میکشه تو ک نباید خسته شی مگه بچه داری چیه اون خستس تو نه
😭😭😭
من دلم نمیخاد زنده باشم از همه ادمای دورم متنفرم خستم
از خدا گله دارم ک چرا همچین ادمایی باید میشدن کس و کار من
مگ چ گناهی کردم
از ساعت ۵ ی سره دارم عق میزنم از فشار زیاد دلدرد گرفتم
بس ک گریه کردم چشام دراومد
ی روزی از همین روزا ک بشدت نزدیکه خودمو این بچه رو برا همیشه خلاص میکنم و باعثش ادمای دورمن