سلام مامانا خوبید؟بچه های شما آیا میرید جایی اذیت میکنن؟دختر من که دیگه اصلن به حرفم گوش نمیده انگار کر میشه مثلا گیر میده به یکی ازاعضای فامیل بریم بازی کنیم یا برام کتاب بخون هرچقدرم طرف میگه الان کار دارم میخام چای بریزم بعدش میام بازی میکنم نمیفهمه هی اصرار میکنه دستشو میکشه،مثلاامشل رفتیم جایی بچه کوچیک دوساله داشتن دخترمن هی بادستش گردنشو قلقلک میداد بچه هم میخندید هم خودشو میکشید کنار من گفتم دخترم نکن بچه خوشش نمیاد پدرشوهرو مادرشوهرمم گفتن نکن اینجوری نکن بابای بچه هم دوبار گفت نکن دخترم بعدش بالحن بلندتر گفت نکککننن اینجوری عه من خیلی ناراحت شدم،بعدشم رفتن بازی کنن دوتایی هی بچه رو هل میداد خیلی محکم نه ولی خب هل بود دیگه جوری که بازم یکی دونفر تذکر دادن منم چنبار براش توضیح دادم هل دادن خطرناکه اینکارو نکن دخترم،اما توگوشش نرفت که نرفت،خونه که برگشتیم دیگه کارد میزدی خونم درنمیومد اونقدر براش توضیح دادم دعواش کردم گفتم چرا حرف منو گوش نمیدی وقتی میریم جایی کاری نکن که کسی به خودش اجازه بده باهات دعواکنه دختر خوبی باش کارای بد نکن وقتی من بهت گفتم دخترم اینکار نکن یده توام گوش کن وانجام نده،بیشتر ازکار دخترم میدونی چی اذیتم میکرد اینکه دیگران همش به بچم میگن نکن نکن
شما وقتی میرید مهمونی به حرفتون گوش میدن؟؟یابه بچه های دیگه حسودی میکنن؟

۸ پاسخ

پسر من خیلی حرف گوش کنه ولی دختر خالم ک. ی دختر داره اون مثل دختر شماست.. چند بار باهم. مهمونی رفتیم دخترش واقعا آدمو سنگ رو یخ میکنه انقدر متذکر میدن بهش همش در اتاقی ک بسته اس رو میگه باز کنید... هر چقدر صابخونه بهونه میاره انگار ن انگار.... ولی پسرمن همون اول ی اسباب بازی از صابخونه درخواست میکنه و باهمون یدونه تا آخر سرگرم میشه گاهی میره با بچه ها بازی میکنه ولی کلا ب هیچ بچه ای دست نمیزنه

منم سر همین حرفا اصلا دوست ندارم خونه کسی برم .. من بچه هام پشت سر همن خیلی شیطونن و خونه خودمون هرکار بکنن چیزی نمیگم اما جای دیگه خیلی اذیتم و کنترلشون برام سخته و بدم میاد بقیه دعواشون کنن واسه همین هم جایی نمی‌رم

نه پسر من اینجوری نمیکنه وقتی یکی دوبار بگی انجامدنمیده
شما بیا این کارشو در قالب یک داستان براش بگو مثلا وقتی خونه خودتی براش کارای خودشو میل یک داستان تعریف کن که کارش اشتباه هست و اگر اینکارو کنه بقیه دعواش می‌کنند دیگه کسی دوستش نداره
نه اینکه براش توَضیح بدی آخه بچه سه ساله مال تو َضیح دادن نیست فقط قصه و داستان باید تعریف کنی
ووقتی میریم جایی من به پسرم قبلش میگم مامان اونحا رفیتم فلان کارو نمیکنی اگر کردی فوری اونجارو ترک میکنم این واسه اینکه اونجارو از دست نده اون کارای که باعث رنجش بشه انجام نمیده مثلا یکی از کارای که یک شب رفته بودیم خونه پدر شوهرم این بود تو حیاط با پسر عموش بازی می‌کرد چند بار گفتم بیا تو سالن تووخیاط نمون گوش نکرد گفتم ویهان پاشو بریم خونه این فوری اومد تو خونه
یا وقتی میرم بازار میبرش میگم ویهان حان فقط یک اسباب بازی میخرم برات نه بیشتر
یعتی قبلش آماده اش میکنم که تو بازار اذیتم نکنه و واقعا جواب میگرم

خودت زبادی بهش نگو نکن جلوی بقیه بگو بچه هست و ... بچه ایت حساس شده

نه خداروشکر دختر من اصلا اینطوری نیس یه چیزی بگم گوش میکنه

پسر من چند درجه بدتره

دقیقا بچه منم هس خیلی این حرکتاش رومخه خودم ازاین اخلاقاش خجالتم میادشایدیکی حوصله نکنه یاخوشش نیاددخترمن زیادسوال پرسشم میکنه ازطرف بزورمیخادطرف باهاش حرف بزنه میترسم همه این اخلاقاش توسرش بمونه بزرگترشدیکسره حرف بزنه یااینجوری ب ادماپیله کنه هزچی بگم نکن بدترانگارلج میکنه

اره پسر منم اینجوریه حتی بدتر از بچه شما

سوال های مرتبط

مامان پوریا مامان پوریا ۳ سالگی
سلام خانما خیلی دلم گرفته خیلی دلتنگم بخاطر اینکه خیلی وقته خونه مامانم نرفتم نه دور باشم یه خیابون کوتاه بینمونه وقتی میره همه حرفای خواهرام میاد جلو چشمم منصرف میشم از اینکه میگن پسرت خیلی شیطونه بلد نیستی عرضه نداری تربیتش کنی همش شوهرت عادتهای بد و نشونش میده خیلی غصه میخورم جوابی براشون ندارم هرچی میگم برم به اوناچه خونه مادرمه مهم اونه که دوسمون داره ولی بازم وقتی حرف میزنن به زور میتونم چندساعت دووم بیارم اره پسرم شیطونه بازیگوشه ولی حتی درک ندارن بگن بابا میاد اینجا دو ساعت استراحت کنه هی کمکش کنیم فقط سرکوفت میزنن حالا باز رحمت به مادرشوهرم میگه بچه اس اشکال نداره خودتو اذیت نکن بزار هرکاری دوس داره بکنه خسته میشه ولی خواهرام خیلی دلمومیشکنن نمیدونم چیکار کنم تا دوسالگی خیلی دوسش داشتن خیلی وابستشون بود ولی بعد اون دیگه نه حتی خونمونم نمیان باوجود اینکه من بچه دومم به دنیا اومد و اونامخالف بود ناخواسته بود نمیتونستم که بندازم الان اونم دو سالشه و خداروشکر بچه آرومیه احساس تنهایی میکنم