۵ پاسخ

جای تکیه گاه بودن کنار پسرت گرفتی جلوی کسی که اذیتش کرده زدیش طفل معصوم رو؟! ی ساعت مشخصی بزار که خودتم باهاش باشی و حواست بهشون باشه بقیه تایم ها اجازه نده بره.بعدم همیشه از بچه ات دفاع کن تو خلوت خودتون ۲تام بچه رو بزنی که بازم البته اشتباه باز قابل پذیرش تر تا جلوی کسی دیگه بزنی که عزت نفس و اعتماد به نفسشو از بین ببری و فکر کن برات بی ارزش که پشتش نیستی‌.لطفا دیگه اینکارو نکن به هیچ وجه

باید اونو می‌زدی اینو چرا زدی خب....
کاملا میفهممت زندگی تو جای مشترک بهترین کار قطع ارتباطه...منم شرایطم همین بود تا روزی ک قطع ارتباط کردیم

وای مثل پسر خواهر منه اصلا نمی‌فهمه 11سالشه

اول اینکه به پسرت هیچی نگو .چون من خودم تو کودکی تجربه کردم .هرچی بهش بگی به طور مستقیم بدتر میکنه.غیر مستقیم بهش یاد بده به هیچ کس اجازه نده اذیتش کنن خودت هم وقتی پسر عمو تنهاست برخورد شدید باهاش کن بهش بگو مثلا من دیدم اونروز زدی و تف کردی دفع آخرت باشه وگرنه میگم عموت دعوات کنه .به بچه ات بگو به باباش بگه.به نظرم نیازه همسرت برخورد جدی کنه

سلام محترمانه دیگه اجازه نده که بیاد پیش پسرت
به مادرش بگو بچم اذیت میشه ترجیح میدم یه مدت نیاد کنار پسرم

سوال های مرتبط

مامان جوجه👶 مامان جوجه👶 ۵ سالگی
خیلی اعصابم خرابه یه بچهه پنج سالشه تو پارک پسرم باهاش دوست شد بعدش متوجه شدم بچه مشکل حسی و ارتباط گیری داره، با پسرم جور شد طوریکه هر بار پسرم میرفت تو پارک میفتاد دنبال پسرم با هم دنبال بازی کنن پسرمم دوستش داشت.
حالا پریروز بچم داشت بستنی میخورد از دستش یهو گرفت کلی گریه کرد بعد دوباره واسش گرفتم افتاد دنبالش بستنی دومو بگیره بچمو هول پسرمم باهاش قهر کرد بعد بچهه هی میومد پسرمو هول میداد من نمیزاشتم پسرم هولش بده چون میدونستم متوجه نمیشه تا دیشب باز اومد چند بار حین بازی هولش داد ب این منظور ک بیا بازی کنیم پسرمم دو بار بدجور هولش داد و عصبی شده بود خیلی بد خورد زمین بار دومم افتاد تو شمشادا ک تیغ داشت ولی چون مشکل حسی داره دردو متوجه نشد، خیلی اعصابم داغونه یاد دو تا صحنه میفتم هر دو بارم دعواش کردم ولی خیلی عصبی شده بود طوریکه اومد خونه گفت مامان من از دوستم متنفرم همض منو میزنه بستنیمو میگیره، اگر از رو درک اذیت میکرد به مامانش تذکر میدادم
خیلی حالم بد میشه یاد صحنه ای ک انداختش تو شمشادا میفتم😭 اونم ده بار هول داد ولی یه هول اروم میداد میخندید ک بیا بازی کنیم
مامان شاهزاده کوچولو مامان شاهزاده کوچولو ۵ سالگی
سلام خانما امروز اولین روز برد پسرمو بردم مهد چهارسالشه مربیش کلی چیز گفت بگیر منم گرفتم بردم خوراکی میوه چیزا که برا مهد لازم بود کلن یه میلیون شد رفتم دنبالش مربیش گفت به پسرت بگو دوستاشو نزنه خوب پسرم تا کسی دست روش بلند نکنه نمیزنه که هیچی نگفتم به مربی گفتم باش میگم بهش بعد میخواستم بیارمش خونه نمیومد به زور آوردمش جیغ میزد رفت او اتاق در میخواست ببنده من نیام خورد به یه دختربچه مربی رفت بغلش کرد بوس کرد منم پسرمو آوردم بیرون بهش گفتم برو از مربی معذرت خواهی کن بگو دیگه تکرار نمیشه رفت گفت مربی گفت مامان این دختر بچه رو دخترش خیلی حساسه آخه منم گفتم همه رو باهاشون حساسن گفت ن اینا یه جور دیگه حساسن هیچی نگفتم اومدم یکم عصبی شدم اولش که پسرم من روز اولش بود باید مربی درک می‌کرد بعدشم اگه اون رو بچش حساسه من هستم اومدم بیرون پسرم گفت دوستم منو زده الان چیکار کنم لطفا بهم بگید من ماهی دو میلیون میدم یکم بچم اجتماعی بشه آروم بشه ن اینکه ازش ایراد بگیرن بچس خوب بنظرتون مهدشو عوَض کنم یا با مربی حرف بزنم چیکار کنم لطفا کمکم کنید