همسرم با نگاه کردن به من و سکوتش حرف دلمو تایید کرد تا بره ماشین رو بیاره من با منشی دکترم تماس گرفتم ازش خواستم امپول روگام رو برام ارسال کنه از طریق نسخه الکترونیکی منشی گفت عجله چرا داری بزار موقع ویزیت حضوری مینویسه قبول نکردم گفتم امشب میخوام خلاصه با کلی زحمت ساعت ۳ نصف شب تونستم بزنم وقتی رسیدم خونه واقعا خسته بی جون بودم رفتم تو اتاقم خوابیدم با پسرم همینطور که حرف میزدم خوابم برد صبح با دست پای کوچولوش و حرکت های زیادش انگار خدا باز به من لبخند زد گفت اینم از شیطنت های همیشگی ...... خواستم بگم فقط به حرف دلتون گوش کنید هیچ دکتر پرستار بهترین بیمارستانی نمیتونه حس مادری رو درک کنه خدایا شکرت که با تموم خستگی ها فراز نشیب ها این حس مادرانه رو تو وجود من کاشتی 🙂

خداروشکرعزیزم

ای جاااااااااااااااانم گل پسر ‌ مامان جیگرش😍😍😍😍خداروشششششکر دختررررر😘😘

شکرخدا الحمدالله الهی سالم و سلامت باشید بهترین کار رو کردین

الحمدلله😍😍😍😍به سلامت بغلش کنی خواهری

خداروشکر عزیزم

خب عزیزم امپول رگام رو از ۲۸ هفته تا ۳۲ هفته میشه زد منم دکترم گفت دفعه بعد ک اومدی ویزیت برات مینویسم

همسرت گروه خونیش مثبته؟

من ک متوجه نشدم چی شد. ینی حست بت گفت باید امپول رگامو هرجور شدع بزنی زود حتی نصف شب! اگع نمیزدی صب میکردی نوبت دکترت بزسه چی میشد مگه؟

خداروشکر😍

خداروشکر عزیزم

برا چیه این امپول

الهی شکر عزیزم