۱۵ پاسخ

واای چقد بهت وابستس دستتو میگیره میخوابه ننه😍🤣

خانوم خانوما دیشب ساعت ۱۱ شیر خورد خوابید ساعت ۴ بیدا. شد بازیش گرفته بود اصلا نمیخوابید منم نمیزاشت اصلا از بی خوابی دیوونه شده بودم ساعت ۵ونیم دیگه شیر دادم خوابید 😴🥰
چیکار کنیم از دست این بچه ها
من آنقدر خوابم کم شده زیر چشام دیگه سیاه شده🫀

ایجانم😍

ای جانم 🥰😘

خوشگلتر شده ماشالله بهش
بچه منم هرچی گیر بیاره میخوره حتی دست منو پای مردمو هرچی جلوش باشه
منم تنبلم خونم پکیده بعد بچه دیگه بدتر

خدا حفظش کنه
یادت کارهایی که باید بکنی رو بنویس. از کم و کارهای روزمره شروع کن
برا من نتیجه داد و حالا بهتر به خونه و بچه میرسم

پسر من انقد که خوابالوعه شب از تایم خوابش بگذره مارو دیوونه میکنه😐😂

عزیزممممم😍😍😍😍

چندتا توپ حسی بگیر براش بده دستش یا بنداز تو آب باهاشون بازی کنه ، کتاب پارچه ای براش بخر ، چندتا بادکنک باد کن بچسبون به دیوار تا با پاهاش باهاشون بازی کنه ، چندتا جغجغه با بند وصل کن با همین دسته کریرش تا باهاشون بازی کنه

چه قشنگ دستتون تو دست هم

چه نازه ماشاءالله

ای جانم ماشالله بهش دختر نازم 😘❤️🥰😍قند عسل خاله

ای جانم
زنده باشه دختر نازت
عزیزم راستی چه شیر خشکی میدی به ادریانا جان؟

ولی ببینااااا ماشاالله ماشاالله چه خوشکل و بزرگ شده دخملی 🥹🥹🥹🩷🩷🩷🩷

عای گفتییی
عارع سبحان هم باید به من وصل باشه بخوابه

سوال های مرتبط

مامان مهبد مامان مهبد ۷ ماهگی
سلام مجدد
مهبد تا دو ماهگی روز و شب رو نمیشناخت ،با اینکه هر صبح بهش میگفتم خورشید در اومد الان روزه ،ولی هر موقع دوست داشت میخوابید و یهو شبها بیدار می موند ، ولی از ۲ ماهگی کم کم معرفی روز و شب کار کرد و دیگه شبها خواب بیشتر و عمیق تری داره ولی روزها به شدت خواب کوتاه و سبک داره، بخاطر کولیک نوزادی ش هم خانواده خودم گهواره رو بهش معرفی کردن، یعنی توسط پذیرایی خونه شون از این ستون به اون ستون یه گهواره سنتی بستن و آقا راحت اونجا میخوابید،مکافات از زمانی شروع شد که بعد از ۲۰ روز من برگشتم خونه خودمون و آقا به همون گهواره عادت کرده بود ،همسر گرام هم دید نمیشه اینجوری پسر اصلا نمیخوابه، اناق خواب خودمون رو تغییر کاربری داد، تخت خواب جمع شد و گهواره آقا از این سر اناق به اون سر اتاق بسته شد، اوایل خوشحال بودم که آخیش ، راحت شدم.... اما اول مکافات من بود ،وقتی مهمونی میرفتیم دیگه پسرم خواب نداشت و این شد که تو مهمونی ها ما پتو به دست بودیم که آقا بخوابه، دیدم نمیشه باید پتو و گهواره رو جمع کنم و کم کم شروع کردم به کمرنگ کردن شدن، اول پتو رو حذف کردم که خوشبختانه موفق بودم ولی امان از گهواره، اول با سرعت آهسته خواستم حذف ش کنم ولی مگه پسری می خوابید، و گریه ها سر داد یه چند روز تحمل کردم و صبر پیشه کردم ولی خورد به pms و پریودی و تنهایی، عنان از کف به در دادم و به عصبانیت پروژه حذف گهواره با شکست روبرو شد، در حال حاضر هم گهواره برای آقا حکم سرگرمی رو داره یک ساعت باید داخل گهواره باشه تا دیده بر هم نهد ...... بگید ببینم شما چکار میکنید با خواب کوجولوتون؟