#درددل
یهشب پسرم ساعت ۴صبح از خواب بیدار شد،هرکاری کردم بخوابه نشد منم از شانسم اون شب تازه ۲خوابیده بودم دلم میخواست سرش داد بزنم بدخلقی کنم یه لحظه چشامو بستم گفتم اروم باش اون بچست‌هیییچی‌ نمیفهمه باید همین الان خودتو جمع کنی.با ارامش کامل موندم بازی کنه خسته بشه براش شیر درست کردم کلی طول کشید تا بخوابه بالاخره منم خوابیدم.اوایل وقف دادن خودم با بچه داری خیلیییی سخت بود تهش گفتم این به مسیره بااااید یه کاری کنم به هردومون آسون تر بگذره.هی به خودم نگاه میکردم که روز به روز چاق تر و افسرده تر میشدم.تصمیم گرررفتم حال خودمو خودم خوب کنم.اول شروع کردم به رژیم بعدش گفتم تحت هیچ عنوان نباید بزارم خونه بهم ریخته بشه چون خونه بهم ریخته افسردم میکنه.بعدش تصمیم گرفتم از چیزای کوچیک برای سلامتیم استفاده کنم مثل خرید قرص برای موهام یا ویتامین ها.الانم دوهفته ای میشه شروع کردم پیاده روی پسرمو میزارم کالسکه میرم بیرون.کلاس انلاین ثبت نام کردم.نمیگم الان خیلی رو آسمونام ولی خیلی بهتر از قبلم و دارم سعی میکنم در کنار مادر بودن خودمم دوس داشته باشم و از مسیر لذت ببرم.به شما هم پیشنهاد میکنم

۴ پاسخ

احسنت به تو مادر آگاه 👌🏻
مادرشدنم دقیقاً همینه

ولی اینو خیلیا یا نمی‌دونن یا نمیخوان که بدونن

اگر ب این دید نگاه کنن به مادر بودن
دیگه اینهمه مادر خسته و افسرده و کلافه و غرغرو تو گهواره نداشتیم

من که از وقتی سونو گفت بچت دختره دارم لذتشو میبرم ،به دنیا که اومد که دیگه هیچی دیگه
ی دل نه صد دل عاشقش شدم

درکت میکنم عزیزم‌منم خیلی؟این حال رو تجربه کردم همین چندشب پیش انقد کمرم درد میکرد بس ک تابش داده بودم ونمیخوابید شروع کردم ب گریه کردن چنددقیقه بعدش خوابید وقنی اروم شدم فهمیدم ک کارم اشتباه بوده اخرش ک مبخوابید حالا یکم دیرتر یا زودتر دیگ‌ به خودم سخت نگرفتم

احسنت بر شما . خیلی موافقم خونه ی منم خیلی وقتا ک بهم ریخته هس منم پریشونم. رژیمم حالمو خوب میکنه

آفرین خیلیم عالی
ممنون به منم انگیزه دادی عزیزم

سوال های مرتبط

مامان محدثه مامان محدثه ۱۵ ماهگی
تا چند وقت پیش واقعا خواب دخترم معضل خیلی بزرگی برام بود به لطف یکی از مامان های گهواره تا حد زیادی مشکلم حل شد خدا خیرش بده. دخترم تا دو ماه پیش روی تخت کنار مادر می خوابید و کنارش هم بالش میزاشتم که غلت نزنه توی خواب، هر دو ساعت هم بیدار میشد واسه شیر خوردن یا کلا غر میزد. بعد یه روز خوندم توی گهواره یکی از مامانا نوشته بود از وقتی روی زمین می‌خوابه بچه اش راحت تر شده خوابش. منم گفتم بزار امتحان کنم. یه روز خودم و همسرم با بچه رفتیم روی زمین توی پذیرایی خوابیدیم. اون شب واقعا راحت خوابیدم هم خودم هم بچه. کلا دوبار بیشتر اون شب برای شیر بیدار نشد. خیلی راحت خوابید همه اش توی خواب لول میزد هرجا دلش میخواست می‌رفت منم کاری نداشتم بهش روی شکم می خوابید و خلاصه راحت خوابید. واقعا تجربه مفیدی بود برام و خیلی بهم کمک کرد. یا اینکه هنوزم هر از گاهی یکم اذیت می‌کنه دخترم توی خوابیدن اما حداقل وقتی می‌خوابه دیگه مثل قبل برای شیر زیاد بلند نمیشه و توی خواب هم از ناله و غر خبری نیست ☺️
مامان فرزند مامان فرزند ۹ ماهگی
سلام مامانا یه درد و دل مادرانه داشتم
امشب اعصابم خیلی بهم ریخته و ناراحتم
کارای خونه ام خیلی زیاده، روزانه کلی کار انجام میدم از بهم ریختگی و نامنظمی عصبی میشم همه جا باید تمیز باشه، خیلی وزن کم کردم ولاغر شدم،دخترم هر جا میرم میخواد بغلم باشه و بچسبه بهم، تو روروئک نمیشینه اصلا،از بس بغلمه کمرم گود شده شکمم اومده جلو، رفلاکس پنهان داره درست غذا نمیخوره
هر چی درست میکنم و وقت میذارم نمیخوره و میریزم بیرون وزن خوبی نگرفته،
از اون طرف شبا تا بیاد بخوابه به خودش می‌پیچه با خودم میگم خدایا مگه این چه غذایی نفخ دار یا سنگینی خورده که اینطوره🤦🏻‍♀️
همش باید بگردونمش و موهام تو دستاشه میکشه و منم از این بابت که بعد زایمان ریزش مو داشتم و چیزی نمونده ناراحتم
تا میام بخوابم نصفه جونم
اگه هم بریم خونه بابام یا بابای شوهرم با اینکه باهاش بازی میکنم ولی بازم باید استرس بکشم و خودم همونجا کنارش باشم که کجا رفت چی خورد ای وای سرش نخوره به جایی
خسته تر برمی‌گردم
واقعا احساس افسردگی میکنم گذشته از اینکه میرفتم سرکار و دیگه با این وضعیت نمیرم ولی الان حتی درست میتونم برای خودم وقت بذارم
واقعا حس تنهایی و گریه بهم دست میده