سلام مامانا یه درد و دل مادرانه داشتم
امشب اعصابم خیلی بهم ریخته و ناراحتم
کارای خونه ام خیلی زیاده، روزانه کلی کار انجام میدم از بهم ریختگی و نامنظمی عصبی میشم همه جا باید تمیز باشه، خیلی وزن کم کردم ولاغر شدم،دخترم هر جا میرم میخواد بغلم باشه و بچسبه بهم، تو روروئک نمیشینه اصلا،از بس بغلمه کمرم گود شده شکمم اومده جلو، رفلاکس پنهان داره درست غذا نمیخوره
هر چی درست میکنم و وقت میذارم نمیخوره و میریزم بیرون وزن خوبی نگرفته،
از اون طرف شبا تا بیاد بخوابه به خودش می‌پیچه با خودم میگم خدایا مگه این چه غذایی نفخ دار یا سنگینی خورده که اینطوره🤦🏻‍♀️
همش باید بگردونمش و موهام تو دستاشه میکشه و منم از این بابت که بعد زایمان ریزش مو داشتم و چیزی نمونده ناراحتم
تا میام بخوابم نصفه جونم
اگه هم بریم خونه بابام یا بابای شوهرم با اینکه باهاش بازی میکنم ولی بازم باید استرس بکشم و خودم همونجا کنارش باشم که کجا رفت چی خورد ای وای سرش نخوره به جایی
خسته تر برمی‌گردم
واقعا احساس افسردگی میکنم گذشته از اینکه میرفتم سرکار و دیگه با این وضعیت نمیرم ولی الان حتی درست میتونم برای خودم وقت بذارم
واقعا حس تنهایی و گریه بهم دست میده

۲۲ پاسخ

من که ۳تا بچه دارم بایک مدرسه ای چی بگم؟؟؟
😢 😭
متاسفانه همه وهمه شرایط،سختی،داریم
بچه های،الان خیلی ناز نازی،هستن
من خودم شهر غریب تک تنهام نمیدونم کی،صبح کی شب بشور بساب بیار بردار جمع کن اتو کن جارو کن همش،سرپام
شب همه میخوابن میگم آخیش،ولی تامیام دراز میکشم کل تنم درد پاشنه پام پام درد میشکنه

این مواردی که گفتی من همه رو دارم یه چند مورد هم اضافه تر. اینا به نظرم خیلی عادی و خوبه. اگر بچت سالمه برو خداروشکر کن. همه اینا موقتیه کلی دلت برای این سنش تنگ میشه بعدا.

عزیزم فکر کنم این وسواسه‌ ک تورو از پا دراورده نه بچه داری خونه ادم بچه دار دیگه مرتب نیست من ک اگه بچم بخوابه اولویتم حموم یا خوابه نه کار خونه کار خونه همیشه هست اینکه خونت تمیز باشه بچت خوب بخوره خوب خوابه و ب خودتم برسی همه اینا باهم نمیشه از یکیش باید بگذری من فعلا از کار خونه گذشتم یه وقتا ساع ۴ عصر تازه لحاف تشکارو جمع میکنم یا کمکی بگیر برای کار خونه یا اگه وضع مالیتون خوبه یه پرستار برای بچه همین ک دوساعتم ینفر باشه ک نگهش داره ادم خیلی از لحاظ اعصاب آروم میشه

فقط بدون که تنها نیستی اکثر ماها حال و روز تورو داریم ولی چاره ای نیست باید تحمل کنیم . دختر منم خوابش خیلی کمه روزا دوتا یک ساعته می‌خوابه اونم فقط رو پا بذارم زمین بیداره . شبا تا صبح گریه می‌کنه با چشم بسته و نمی‌خوابه تا ۵ و‌۶ صبح که یه دو ساعتی می‌خوابه ، روزاهم همش میگه بغلم کن یا باهام بازی کن از کنارم نرو ، چهار دست و پا نمیره که بگم خودش بازی می‌کنه. دلم یه حموم درست و حسابی میخواد ، دوست دارم به خودم برسم واسه خودم وقت بذارم ولی اصلا وقتش ندارم.

حق داری 🫂
نمیشه نیروی خدماتی بگی بیاد؟ من ماهی یه بار میگم میاد تمیزکاری اساسی.

عزیز دلم ما همه مث هم هستیم حالا ممکنه بعضیا شوهرشون با درک باشه بعضیا نه بهشون یکم کمک کنه دختر منم رفلاکس داشت شکر خدا غذا خور که شد بهتره واسه نفخش من هنوزم قبل خواب به دخترم کولیکز میدم دختر منم داخل روروئک نمیشینه ولی کلا تی وی را زدیم به دیوار ن میشه ولی خدایی خونه بابام و پدرشوهرم که برم کلا دست اوناس فک کنم کلا از بچگی عادتش دادی به بغل که میگی مدام بغلت هست ؟؟

برای ریزش موهات وکلا خوب شدن حالت حتما مولتی ویتامین، آهن وکلسیم، قرص د3 هم برا افسردگیعالیه بگیر حتما استفاده کن، کلا از این رو به اون رو میشی! اینارو خودم تجربه کردم که میگم

سلام عزیزم برا رفلاکسش ک داروش پودر اس امپرازول هست از داروخونه بدون نسخه هم میتونی بگیری، روزی یدونه حل کن با اب یا شیر بده بهش خوب خوب میشه! برا نظافت واینا هم اصلا حرص نخور بزار هر موقع حال داشتی وحوصله، کار همیشه هست، باید تمرین کنی حساسیتتو کم کنی، منم همینجور بودم برا اولین بچم ولی برا دومی دیگه تجربه دارم همه ی اینا رو بیخیال شدم،

من هم کپی برابر توام
باور کن از خستگی تمام بدنم درد گرفته کمر درد شدید پدرمو دراورده خستم افسردم

منم درکت میکنم خودم یه بچه دارم شب و روز باید،بدوئم دنبالش مبادا چیزی بزاره دهنش از اینور چهارتا خواهر و برادر ناتنی داره .همه درس میخونن ...باید کاردستی درست کنم باید،تکلیف بنویسم باید،بپرسم باید،درس بدم باید سوال طرح کنم و کپی ..باید برم برا مادر شوهرم که زمین گیره کار کنم حمامش بدم غذاشو درستـ کنم ظرفاشو بشورم..هر روز بچهای همسرم که(بچهام شدن)لباس فرم کثیف میکنن هر روز باید،بشورم...یه پسر پیش فعالی بینشونه بزرگتر همه نافهم تر همس و اینارو هی میزنه تابشون میده .لگد میزنه وسطشون....نمیدونم از کجا بگم که من بدبختیم یکی دوتا نیست ....این یه جزء کوچکی از بدبختیامه...

منم همینم یه بچه کوچیک یه بچه مدرسه ای.حتی نمیتونم یه گوشه بشینم ویه لیوان چای گرم بخورم.وقتی خواب گاهی که منم دلموخواب میبره بعدش هی خودم سرزنش میکنم که چراخوابیدی که الان کارات مونده.

فكر كنم بيشتر مامانايي كه بچه كوچيك دارن وضعيت مسابه شما رو دارند

خیلی سخته درکت می کنم من که خداروشکر خونه مادر شوهرم اصلا نمیرم اون میاد ماهی یکبار ،ولی واقعا همین شرایط و دارم و افسرده شدم خونه مامانم میرم روانی برمی‌گردم خونه ،خونه خودمون دیگه بدتر شوهرم هیچ کمکی نمی‌ده شرایط و سخت تر می کنه اگر کمک میکردن آدم اینجور نمیشد واسه خودش وقت داشت

منم همینجورم درکت میکنم دارم دیوانه میشم من دوتا دارم خیلی بهم سخت میگذره

همه شرایطی رو گفتی منم دارم
رفلاکس پنهان 🥲
و....
شوهر بی لیاقت هم دارم
امروز بحث کردیم رو سفره رفته اتاق دیگه
من پسرم هم اتاق دیگه
چشام پراز اشکه
گفتم ببین بچه چی دهنش کرد خفه نشه در بیار
بهش بر خورد که بهش کار گفتم
گفت میرم سر کار کونم پاره میشه
دوچیی
منم گفتم کار توهم هیچه

خلاصه....
ما تصمیم گرفتیم بچه بیاریم
وتا آخر هم باید مراقبشون باشیم
وظفیمونه
باید از خودمون بگزریم🥲
خدا بزرگه خدا خودش بهمون صبر بده

عزیزم ما مامانا تقریبا تو یک شرایط یکسانیم منم ی پسر ۳سال نیمه و ی پسر ۹ماه دارم هرجا میرم خسته تر بر میگردم خونه تمام روز بشور بساب تمیز کن اصلا وقت نمیکنم واسه خودم کاری انجام بدم زیاد خیلی هنر کنم‌حمام برم و ابرسان بزنم شبا

منم مثل شما دخترم تو خواب شیر میخوره باید غذاش خوابش همه چیش سرتایم باشه اصلا نمیتونم جایی برم نهایت یک ساعت هوا خوری منم خیییییلی سر دخترم حساسم اصلا ب کسی نسپردم چند ماهه دیگ باید برم سرکار🫠🫠🫠هی هی احساس میکنم خیلی پیر شدم افسردگی شاخو دم نداره ک همین چیزاس☹️

همه اینها درست اما فک کنم خواب هردوتون تنظیم نیس شاید اگر خوابتون اوکی شه بهتر بشه حال هردوتون
به نظرم به خاطر رفلاکس پنهان شبا به خودش میپیچه اگر امکانش رو داری ببر دکتر با دارو رفلاکسش بهتر شه
کم کم هم تمرین کن از ۱۰ دقیقه شروع کن بذارش پیش مامانت یا مادرشوهرت یکم برو پیاده روی یا اصلا تنها باش بعد تایمش. و یکم بیشتر کن برا خودت وقت بذار من فقط میدونم تو شرایطی ک ماها داریم باید به خودمون برسیم و خودمون رو شارژ کنیم

منم همینم
با این تفاوت که خونه بابا و پدر شوهر ندارم

همش خونه م

منم همین حس دارم حالم بد میشه ک نمیتونم به خودم برسم تمام وقتم برای بوه ها و خونس اصلن برای خودم وقتی ندارم
شبا میشینم گریه میکنم ک توانشو دیگه ندارم نمیتونم

خیلی سخته بچه داری
منم جدیدن احساس افسردگی دارم حالم خوش نیست

از اعماق وجودم درکت میکنم 🥺 منم همین مشکلات رو دارم

منم مث شما هستم
نه وقت ارايشگاه دارم نه خريد لباس نه هاي زيادي هست😢😢🤕🤕

سوال های مرتبط

مامان یاسین مامان یاسین ۱۶ ماهگی
خدایا نمی‌دونم چمه همش سردرد می‌خوابم سردرد بیدار میشم سردرد کلا خستگی وقتی خوابمم خسته میشم البته پسرم خیلی بدخوابه شاید به این ربط داره قبلا ها مامانم و بابام خیلی بحث و دعوا داشتن حرسم می‌گرفت از دست مامانم ولی خودم الان از مامانمم بدتر شدم به شوهرم همش گیر میدم سرش همش غر میزنم دعوا میکنم تو بچه داری کسی نیست که حتی موقع دسشوییی رفتن بزارم پیشش پسرمم نمی‌دونم ازم چی میخواد کلا به خودم چسبیده شاید باور نکنید بخدا اصلا حتی رو زمین نه میشینه نه دراز می‌کشه رو شکم میخوابونمش که حداقل سینه خیز رفتن رو یاد بگیره همین که میزارمش گریه می‌کنه و جیغ میزنه که برش دارم وقتی میخواد با اسباب بازی هاش یکم بازی کنه هم باید بین پاهام بشینه و بازی کنه وگرنه نمیشینه تا شب بدجور خسته میشم بعدش با شوهرم دعوا میکنم که کمکم نمیکنی اونم باهام دعوام می‌کنه که درکم نمیکنی کارام سنگینه ولی باز وقتایی که بتونم کمکت میکنم منم خسته میشم . اصلا به کمک شوهرم احتیاجم ندارم فقط دلم میخواد که شبا حداقل وقتی خستم و از خستگی بغض کردم بهم یکم آرامش بده بگه می‌دونم خسته می‌دونم تو هم تو این زندگی زحمت می‌کشی ولی بجاش شبا که پسرم خوابه میگه نوازشم کن تا خوابم ببره منم وقتی میگم خسته بهم میگه فلانی میگه زنم هرشب نوازشم می‌کنه تا بخوابم منم شروع میکنم به جیغ داد که من آشغال به درد نخورم برو با هرکی دلت میخواد ازدواج کن و .....
مامان پناه💕👶🏻


و مامان پناه💕👶🏻 و ۱۱ ماهگی
سلام مامانا
خوبین
میشه یکم نصیحتم کنید
دخترم در طول روز خیلی اذیت میکنه واقعا کم آوردم
از صبح تا عصر پر انرژی ام بهش غذا میدم و عصر تا شب انگار انرژیم به صفر میزسه قهوه میخورم نسکافه ولی جواب نمیده عصبی میشم داد میزنم، اصلا غذا نمیخوره حتی از دور میبینه غذا میبرم الکی الکی عق میزنه ،هی مواظب باشم سرش جایی نخوره یا خاک گلدونای داخل اتاق رو نخوره،هر روز جارو برقی می‌کنم یوقت اشغال رو زمین نباشه برداره بخوره میاد میشینه پایین گاز حین آشپزی و این وسط کارای خونه آشپزی ظرف و لباس شوهر….حالا جدیدا یاد کرفته موهامو میکشه عصبی میشم داد میزنم دست خودم نیس هی بهش میگم جیز بووه ولی نمیفهمه
از عذاب وجدان دارم میمیرم ولی بخدا سخته کی این مراحل تموم میشه یکم مستقل بشه اینهمه اسباب بازی با هیچکدوم بازی نمیکنه
خودم این بچه رو با تمام وجود از خدا خاستم ولی مقداری داره سخت میشه
کسی قبل بچهداری بهم میگفت سخته باور نداشتم تا خودک تجربه کردم🥲🥲
تو رو خدا برام دعا کنید هر شب به خودم میگم فردا مامان بهتری میشم وای میبینم امروز مامان بدی بودم ‌ و شب گریه می‌کنم تا صبح
😔
مامان مهدیار مامان مهدیار ۱۲ ماهگی
از خودم خستم
از این افکار منفی مزخرف که منو ول نمیکنه
از اینه که هر روز و هر لحظه فکر میکنم یه چیزی م هست یا قراره یه اتفاقی برام بیفته
بخدا خودم خستم ولی من چیکار کنم که دست خودم نیست...
از تو باسن تا تو پام و ران پام درد میکنه ( شیر خودمو میدم و هیچ ویتامینی نمیخورم)
نمیدونم
از دکتر رفتن بیزارم میترسم،نمیدونم چرا فکر میکنم برم یه چیزی م هست و نمیخوام برم
از دیروز حس میکنم تب دارم وقتی تب سنج میزارم ۳۶.۸ یا ۳۶.۷ هست که نمیدونم تبه یا نه؟😪🫠
از اردیبشهت رژیم گرفتم یه چند وقت خوب وزن کم کردم سه هفته رو یه وزن استپ کروم نه بالا می‌رفت نه پایین
پری روز خودمو وزن کردم رو همون وزن بودم
دیروز وزن کردم یک کیلو اضافه شده بودم!!!
دوباره الان خودمو وزن کردم یک کیلو دیگه اضافه شده بودم با اینکه تا الان از دیشب که شام خوردم نهدصبحونه خوردم و نه شام....
نکنهوچیزیه؟ یا این پایین و بالا طبیعه؟
بخدا حالا از افکار منفی بهم میخوره
نمیدونم چرا اینقدر بعد از زایمان من بد شدم و حالم بده.😭😭😭