۷ پاسخ

اصلا چرا میدی بغل کس دیگه؟ من علنی میگم ببخشید دوست ندارم بدم بغل بقیه
مردم چقدر رو دارن به خدا

خب بهش میگفتی یه صلوات بفرست منم همیشه بام اینکارمیکنن همیشه اسفند دودمیکنم

یکی از لباسشو ک همیشه تنش میکنی ببر بده یکی ک بلده نظرشو بگیره دختر منم خیلی نظر میخورد بردم دادم نظرشو گرفتم
تخم مرغم براش بشکونی خیلی جوابه
چش ادم سنگو میترکونه چ برسه ب بچه ها ک همیشع تو چشمن😑

بله چشم زخم که واقعیته براش حرز امام جوادبگیرین

یه دعای چشم زخم براش بگیر

خروس سیاه خون کن

براش اسفند دود بده دوره سرش تخم مرغ بتابون بزن زمین،براش با تخم مرغ چشم چشمی کن،من به این خیلی اعتقاد دارم قشنگ انگار سنگینی از روش برداشته میشه

سوال های مرتبط

مامان یاس مامان یاس ۶ ماهگی
مامانا درددل دارم...
همسایه طبقه پایین ما یک دختر داره که از دختر من(۵ساله) سه سال بزرگتره.
بعد مدل تربیتی ماها فرق داره و کلا ذات دو تا بچه هم فرق داره. اون از اون بچه هاست که دل و روده همه وسیله های برقی و غیر برقی رو میریزه بیرون، به همه چی کار داره، وسایل آشپزخونه رو میریزه، مدادا رو نصف میکنه نمیدونم از اون یکی سرش تراش میکنه، خرده ریزه ها رو آتیش میزنه ،هرچیزی رو خراب میکنه حالا از روی کنجکاوی یا چی.
دختر من اما بی آزاره از این جهت
با وسایل خونه کاری نداره با اسباب بازیاش بازی میکنه و چیزی رو هم خراب نمیکنه. اون دختره هم اصلا حرف گوش کن نیست. دختر منم خیلی علیه السلام نیست ولی ببینه داره آسیب میزنه ادامه نمیده و حرف گوش میده.
ساختمونمون فقط همین دو تا بچه هم سن هستن
دختر کوچیکمم که ۴ ماهشه.
اون دختر همسایه خیلی علاقه داره بیاد بغل کنه و رو پاش بذاره و ...
الان مشکل من اینه که دخترم دوست داره با این دختره بازی کنه،
ولی هم کل خونه زندگی منو به هم میریزن
هم اینکه دائم باید نگران بچه کوچیکم باشم، رو دختر بزرگمم اثر میذاره، چون بزرگتره میترسونتش و ... اصلا روح و روانم رو به هم ریخته
گاهی لعنتش میکنم
از اینورم دخترم عاشق اینه باهاش بازی کنه
و من نمیذارم فکر میکنه من چقدر ظالمم
مامان آیه خانم مامان آیه خانم ۴ ماهگی
امروز بعد یه مراسم که خونه شهدا بود بعد از مدت ها با همسرم رفتیم مسجدی که همیشه میریم برای نماز از قبل به آیه ۹۰ تا شیر داده بودم سیر بود خوابوندم پیش خودم سه رکت اول که شروع شد آیه خیلی سر صدا میکرد همش از خودش صدا درمیاورد نماز که تموم شد گرفتمش بغلم آروم بهش گفتم دخترم چقدر صدا در میاره گلوت گرفت خانم کناریم شنید بعد از چند دقیقه گفت چرا بهش شیر نمیدی گلوش گرفت گفته نکنه شیر نداری منم گفتم آره شیر نداره برگشته بهم میگه شیر داری خودت نمیخوای بهش شیر بدی شیر نماید شماها تنبلی میکنید به بچه شیر نمی‌دید خیلی دلم گرقت ناراحت شدم بغض کردم فقط تونستم بگم مگه میشه مادر شیر داشته باشه وبه بچش شیر نده وگشنش بزاره فقط تونستم اینو بگم انگار تو شوک بودم نماز عشا رو خودم خوندم واز مسجد اومدم بیرون دیگه نمیتونستم بمونم داشتم میترکیدم من مادر شوهرم تا به حال درباره ابن که چرا به بچه شیر خشک میدم هیچی به من نگفته نمیدونم چطور به خودش اجازه داد به من اون حرف رو بزنه از اون موقع تا الان دلم داره میترکه گریه کردم اما دلم خالی نشد دوست دارم زار زار گریه کنم خیلی خیلی امشب دلم شکست نشستم بیرون هیئت های عزاداری دارن رد میشن ار خیابون ومن دارم تو دلم زار میزنم
مامان فینقِلی مامان فینقِلی ۶ ماهگی
امروز عصر وقتی همه چی خوب به نظر میومد و همسرم از حمام اومده بود داشت موهاش رو سشوار می‌کشید یهو دخترم که دراز کشیده بود جهشی استفراغ کرد. بلافاصله بلندش کردم. اول همه چی عادی به نظر میومد. چون رفلاکس داره و این بالااوردن طبیعی بود. چند دقیقه بعد همونطور که دخترم بغلم بود و من داشتم جواب پیام دوستم که گفته بود برای شب می‌ریم مراسم یا نه رو می‌دادم که یهو دخترم دوباره استفراغ کرد. اینقدر زیاد استفراغ کرد که از نگرانی نزدیک بود پس بیوفتم. همسرم یکم قبل‌ترش رفت بیرون یه کار کوچیک داشت. تو همون حین که رنگم پریده بود و میون گریه های دخترم، دل منم داشت له و لورده می‌شد، خواهر همسرم اومد. پرستاره و وقتی شرایط دخترم رو گفتم گفت بپوش بریم بیمارستان. همون لحظه همسرم اومد و رفتیم همگی بیمارستان. چقدر غصه خوردم براش، چقدر اشک ریختم، چقدر هر ثانیه صورتش رو می‌بوسیدم. دکتر گفت ویروسه و...
بمیرم برای دلت رباب.... من امشب مُردم، تو چی کشیدید🥲
مامان حلما 💛 مامان حلما 💛 ۸ ماهگی
مامانا من اومدم تجربه خودم رو راجب دیر کار کردن شکم دخترم بگم ...حلما دوماهونیم که شد دیگه مثل قبل هرروز پی پی نمی‌کرد هر سه روز بود یه مدت شد هر چهار روز گاها هر یه هفته که مجبور میشدم یه کمی روغن گلیسیرین بزنم با سرنگ ...کلا دیگه عادت کرده بودم همه روش ها رو هم رفتم پی لاکت بایو لاکت بی بی کر ...حتی روش های سنتی اما بازم به غیر از همون روغن گلیسیرین چیزی جواب نبود ...تا اینکه یکی بهم گفت صبح ها که دخترت پامیشه ۲۰الی ۳۰سیسی آب ولرم بدم اول که کوچیک بود میترسیدم بدم اما از آخر ۴دادم با یه کوچولو نبات ...اما دیگه همون نبات هم نمیدم دکترش گفت...صبح ها ساعت ۷الی ۸که پامیشه بهش میدم اون روز حتما پی پی می‌کنه...در کنارش هم قطره بی بی کر هر روز میخوره سریع ساعت مقرر که مدفوعش سفت نباشه بچه اذیت نشه.
من خودم سر پی پی نکردن حلما خیلییی اذیت شدم تنها دلیلشم کم آبی بود ...حتی آزمایش مدفوع هم دادم و حساسیت نداشت...اگه شما هم مثل دختره منه این آب ولرم صبح ناشتا امتحان کنید....و اینکه دیروز پیش دخترم بود گفت از ۴ماه به بعد می‌تونه اون مقدار آب رو بخوره و از ۵به بعد تا روزی ۱۰۰الی۱۵۰سیسی هم می‌تونه چون هوا خیلی گرمه
مامان آوین🪷🩷 مامان آوین🪷🩷 ۷ ماهگی
دیروز بدای واکسن رفته بودیم یه زنه تو بهداشت بود که همراه یه مامان دیگه بود که برای کف پا اومده بودن.
مامان دختر از من پرسید چرا دختر شیرخشک میخوره گفتم چون نارس بود و فکش ضعیف بود و از طرفیم بیمارستان کلا همینجوری باسرنگ یدفه شیر خالی میکردن تو دهنش کلا مکیدن یادش رفته بود بعد ۶ روز که اومد پیش من. بعد حساسیت به پروتئین گاوی داشت و کولیک که من از لحاظ تغذیه هیچی نمیتونستم بخورم و کیفیت شیرم کم شد و حجم شیرمم اومد پایین. بعد گفت کلا شیرخودتو نخورده گفتم چرا تا ۴۰ روزگی خورد بعد هرکاری کردم نگرفت و نگرفت. بعد اون خانوم که همراهش بود یدفه برگشت گفت شیرت تلخ بوده که نخورده🫤
چجوری بعضیا میتونن انقدر سنگ دلانه با یه مادر حرف بزنن؟
یا یکی اومد گفت پچتو چرا به پشت نمیذاری؟ دوکله شده😐
چقدر بیشعورن بعضیا واقعا که انقدر خودشون راحت میدونن که همه چی بگن به مادربچه.
حالا سر بچه من پشتت خوبه و صافه چون موهاش ریخته و تیکه ای شده اون مدلی دیده میشه.
منظورم اینکه چقدر زنا به هم نوعای خودشونم بد میکنن و بد حرف میزنن.



حالا شاید اون دو نفر از رو انسانیت این حرفارو زدن و من به دل گرفتم و رنجیدم.
حیف آوین خوابه وگرنه از پشت سرش عکس واضحتر میذاشتم.