۱۳ پاسخ

حرز امام جواد بگیر برا بچه هات

قبل بیرون رفتن توجیبش داخل دستمال یه کمی اسپندونمک بریزبزارتوجیبش اومدی همونودودکن

قبل از اینکه از خونت بری بیرون از باسن بچت نیشگون بگیر میگن برای چشم زخم خوبه

اره عزیزم حرز امام جواد بگیر برای بچهات

بیرون رفتنی همیشه ناس و فلق و آیت الکرسی بخون براشون

دقیقا پسر منم..برده بودمش بیرون هرکی رد شد یچی گف بچه اروم ک خواب بود بیدار شد یک جوری جیغ میزد گریه میکرد ک حد نداشت..مامانمم چن باری چشم زدع بچمو🤣خودم میفهمم.. یکسره هم دماغش رو میخارونه جیغ میزنه

دقیقا منم همینجوریم ولی زیاد دلتو بد نکن

شدیدااااا اعتقاد دارم، سر این بچم یعنی واقعا ایمان پیدا کردم، اره من ک شدیدا اعتقاد دارم،

هرجا میبری براشون چهار بار (یاحفیظ) بخون

آره منم خیلی اعتقاددارم من هروقت میخام برم جایی ی کم نمک قبلش میکنم دهن دخترم براچشم زخم بعد آیه فالله خیرحافظا وهوارحم راحمین ، وان یکاد براش میخونم فوت میکنم توصورتش

سلام،اره منم اعتقاد دارم. همیشه قبل رفتن ب مهمونی صدقه میدم و وقتی میام اسپند دود میکنم

من شدید اعتقاد دارم و به چشمم چند بار دیدم گاها خودم چشم زدم بچمو

اره عزیزم بچست دیگه زمین میخوره دلتو بد نکن که هردفعه بری توجمع یه اتفاقی میفته یه صدقه بده واسپنددود کن وقتی میری

سوال های مرتبط

مامان هدیه ماندگار 💙 مامان هدیه ماندگار 💙 ۵ ماهگی
پسر بزرگم می پرسه مامان منم بچه بودم اینجوری باهام بازی می کردی 🥺🥺دلم گرفت چون وقتی بچه بود ما طبقه ی بالای خونه ی مادر شوهرم زندگی می کردیم اون زمان بیست سالم بود و خودم کم سن و سال بودم برای بچم فقط حکم یه دایه رو داشتم شیرش میدادم جاشو عوض می کردم بعد می دادم مادر شوهرمم مادر شوهرم صدام میکرد ومن می رفتم پایین پسرمو شیر میدادم بعد اصلا مادر شوهرم نمی ذاشت بشینم توی خونه اش پیش بچه ام همش میگفت پاشو برو سراغ کارات غذا واینا بپز برای شوهرت نمی ذاشت کنار بچم باشم واقعا هیچ خاطره ای از بچگی پسر بزرگم ندارم حتی یه بار اونقدر که پسرمو نمی دیدم زنگ زدم به خواهرم با گریه که نمی ذارن بچمو‌ببینم 🥲🥲خواهرم زنگ زد به مادر شوهرم که بچه رو بذارید مامانشم ببینه مادر شوهرم اونرمان کلی قاطی کرد که اره لیاقت نداری من بچتو نگه دارم 😞😞😞دخترم که به دنیا اومد واقعا عاقل بود اصلا پایین نمی رفت فقط پیش خودم بود الآنم شکر خدا از اون خونه در اومدم ودارم نهایت لذت رو از وجود پسر کوچیکم میبرم ولی همیشه یه حسرت ته دلمه که نذاشتن از بچگی پسرم نهایت لذت رو ببرم .خلاصه اگه خانواده ی شوهرتون زیاد دوروبر بچه هاتون نیستن خوشحال باشید بچه باید کنار مادرش باشه ناراحتم که کم سن و سال بودم و نتونستم از حق مادریم دفاع کنم 😞😞در عوض الان دارم از جوونی پسرم لذت می برم .در جواب پسرم گفتم مامان تو بچگیت پیش من نبودی اما از دوسه سالگیت همش باهات بازی می کردم گفت آره مامان اون موقع ها رو یادمه که با هم قایم موشک بازی می کردیم من پشت پرده قایم می شدم تو همش دنبالم می گشتی بعد پیدام که می کردی تو خونه دنبالم می کردی بغلم می کردی بوسم می کردی 🥹🥹