برو جلو خودشون بگو پسرم با خودم حرف بزن با اونا حرف نزن گوشاشون نمیشنوه
چقدر خودشونو چس میکنن فک میکنن کی هستن که جواب بچه رو هم نمیدن
ما با مادرشوهرمو جاریم تو ی ساختمونیم سر ی بحث برادرشوهرم و مادرشوهرم بهم فحش داد شوهرم با همشون دعوا کرد جاریمم واسه خودشیرینی رف سمت اونا پسرم خیلی میرف خونه مادرشوهرم دیگ از اونروز ب بعد شوهرم نزاشت بره پسرم اولا خیلی گریه میکرد بهش گفتم اونا ادمای بدی هستن مامانو بابا رو اذید کردن انقد گفتن پسرمم باهاشون حرف نمیزنه
چقدر سنگدل که جواب بچه را نمیدن
خودت وقتی حس کردی تو حیاطن صدا تلوزیون زیاد کن یا آهنگ بذار پسرت صداشون نشنوه
حالا منم یه جاری دارم پسرم با پسرش هم سن.. عید رفتین خونشون پسرم هرچی هی بلبل زبونی میکرد میرفت پیش اونا جاریم بهش نگاه نمیکرد حالا جالبتر اسم بچمو نمیگف به پسرش میگف برو با اون بازی کن ولی اسم پسرمو نمیگفت... بنظرم از حسادت زیاد به خودمو پسرم این رفتارو میکرد.. احتمالا برادر شوهر و جاری تو هم بهتون حسادت دارن!!
باهاش حرف بزن بگو وقتی اونا با شما حرف نمیزنن پس نباید بری پیششون اون تایم و همیشه خالی بزار با هم بازی کنید
اصلااااااا نزار کسی به بچت بی احترامی کنه ،این یعنی بی احترامی،من با این که خودم آدمی نیستم که جواب بدم،و خیلی هم ضربه خوردم سر این قضیه ولی نمیزارم کسی به بچم حرف بزنه،قشنگ برو جلوی خودشون به بچت بگو بیا با مامان چه سوالی داری از خودم بپرس،ی بار این کارو کن بفهمم تو ناراحت شدی و دیگه با هیچ عنوان نزار بچت بره سمتشون،خیلی سخته ولی انجام بده،بچتم بگو وقتی کسی جوابت رو نمیده سمتشون نرو،شده هر روز بگو بهش تا ملکه ذهنش بشه،
اونا بچه دارن؟
قشنگ میفهممت، منم بچه م عاشق عموش و بچه هاشه، اما اونا اصن محلش نمیدن اما ما همسایه نیستیم. گاهی همو خونه مادرش ببینیم.
چون خودشون بچه زیاد دارن و آدمای پر جمعیتی ن انگار بچه من چشمشون نمیاد. دختر کوچکش موذیه خیلی، برای حرص دراوردن پسر من عمدا میگفت من با تو بازی نمیکنم ولم کن. من اما تو روشون گفتم مامان وقتی نمیخواد بازی کنه تو هم بازی نکن. بیا با خودم بازی کنیم.
ما اما هیچ کسی دورمون نیست رفت و امد نداریم اما بچه م اجتماعیه، دلش میخواد باهاشون قاتی بشه بازی کنه و....
قشنگگگ حالتون رو میفهمم...متنفرم گاهی دخترم چندین بار دختر عموش صدا میزنه اون جوابش نمیده یعنی متنفرم از این حرکت
با پسرت بازی کن نزار بره وقتی اونا هستن یا خودت هم برو باهاش
یا اینکه وقتی نیستن با پسرت برو ک وقتی هستن دلش نخواد بره گرچه بچه شلوغی رو دوس داره
ما با جاریم کلا قطع ارتباط بودیم بچه هاش میومدم خونه خواهر شوهرم ک طبقه بالا بودن بعد میومدن خونه ما یجوری باهاشون حرف میزدیم منو همسرم ک انگار عاشق پدر مادرشون باشیم😐😅
عزیزم چه بد...
ولی برات مهم نباشه
پسرتم بعد یه مدت وقتی بی محلی ازشون ببینه خودش کم کم دیگه باهاشون حرف نمیزنه
محبت محبت میاره
خب با پسرت برو توحیاط باهم بازی کنید بزار جواب ندن بخاطر اونا بچتو محدود نکن ماشیناشو بده ببره بازی کنه انگار پارکه مگه پارک که میرین همه پسرتو بحرف میگیرن
چه بیشعورن من با این که از خواهر شوهرام خوشم نمیاد ولی بازم بچه هاشون دوست دارم محبت میکنم یا بچه خواهر شوهرم تو ماشین ما بود خوراکی بهش دادم خریدم یا بغلش میکنم تو خونمم جیش کرده دیگه بچس چیکار میشه کرد ولی خود خواهرشوهرام اگ بچه من بود خودشون جر میدادن مثلا یه نمونش هفته پیش فهمید پسرم میخواد بره مهد هزینش چقده داشت خودشو پاره میکرد که چرا مهد قیمت پایین نفرستادین منم برام مهم نیست بگو توضیح بده به بچه بگو باهات حرف نمیزنن سمتشون نرو
چقد سنگدلن چجوری دلشون میاد جواب بچه رو نمیدن
خودت باهاش برو تو حیاط باهاش بازی کن سرگرمش کن سمت اونا نره
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.