۱۰ پاسخ

من که دیشب فشارم رفته بود بالا آمپول زدن اومد پایین ..نه زبون خوش حالیش میشه نه دعوا

منم یه روانی تمام عیار شدم از دستش.اما خب اصلا نمیزنمش فقط اینقد حرص میخورم ک تپش قلب میگیرم

من دیگه نسبت به شیطنت های پسرم بی تفاوت شدم و فقط از درون حرص میخورم اما به روی خودش نمیارم آخه یه مدت استرس گرفته بود و دستاشو میخورد منم دلم واسش سوخت در واقع صبرمو بردم بالا آخه اینا هم گناهی ندارن امکاناتی نیست که تخلیه انرژی بشن ، امروز پسرم ساعتمو تو آرایشگاه از دستم درآورد تا بگیرم ازش پرت کرد تو آیینه آرایشگاه شکست داشتم میمردم از خجالت و شرم اونقدر گریه کردم که سردرد شدم ولی نمی‌دونستم به پسرم چی بگم قطعا اگر قبلا بود کلی دعوا و سرزنش میکردم اما دیگه مجبور شدم فقط بگم کل پولاشو باید بده تا خسارت بدیم

من ک دیگه بیخیال شدم از بس زدم خسته شدم 😭🤣🤣🤣🤣

عزیزم دمنوش برا اعصاب بگیر بخور و گلاب در طول روز بو کن آرامش میده بهت صورتت رو با گلاب بشور گاهی.
تو چایی گل محمدی بریز .
من خودم دمنوش گرفتم از دیروز شروع کردم بخورم

منم همینم دقیقا فقط یبار. پسرمو بدجور کتک زدم ینفر بهم گفت فکر کن کسی چهار برابر خودت بیاد تورو بزنه چه حالی داری این حرفش تا مدت ها تو ذهنم بود و خودمو کنترل میکردم ..... اما الانم نه دیگه

بچه های منم همینن، بخدا درکت میکنم ، پسر بزرگم اصلا به حرفم گوش نمیده هیچ کسم درک نمیکنه فقط حرف الکی میزنن

سوره عصر رو زیاد بخون

بچه‌هات‌ که خیلی بچه آن هنوز جانم
نفس عمیق بکشید سریع اون لحظه محلو‌ ترک کن

مامان گل قبلا هم پرسیدید گفته بودم
کارگاه کنترل خشم و والدین عصبانی دکتر علوی نژاد رو ببینید

سوال های مرتبط

مامان هیرمان مامان هیرمان ۴ سالگی
امروز میخاستم خودمو بکشم از دست بچه ها😓آخه چرا چرا من دختر شدم چراااا😭😭😭دوسدارم بشینم ی ساعت گریه کنم برا خودم ولی نمیشه ینی ایقد درگیرم ک نمیتونم ی ساعت بشینم زار بزنمممم😭😓آخه خدا یا چرا من پسر نشدم ک برا خودم بخورم بخابم چراااا😭😭😭بخدا اگ از گناه اون دنیا نمیترسیدم خودمو خیلی وقت پیش خلاص میکردم اونم فقط فقط بخاطر اذیت بچه ها چرا ایقد باید حرص بخوریم چرا😭😓رفتم بهداشت یکی از سوال هایی ک از چند تا مامان اونجا می‌پرسید یکیشون این بود قرص آرامبخش مصرف نمیکنید😭 حتی همه میدونن ک با مادر شدن باید این قرصا مصرف بشه چون از دست بچه و زندگی روانی میشیم چقد ما زنا بدبختیم 😓اگ بخاطر بچه ها نبود میزاشتم میرفتم ی جای دورررر خیلی دور تو شهر غریب ک کسی نه بشناسم نه بشناسنم، 😭خیلی اذیتم میکنن خیلییییی ای خدا کی میشه زودی بزرگ شن ی کم راحت شم اون زن بگیره بره اینم ازدواج کنه بره نبینمشون 😓بخدا امروز چنان زدم تو سر خودم ک مغزم هنوز درد میکنه خاب ک ندارن ظهرا حتی ی ساعت از صبح بیدارن تا ۱۲ شب همش در حال جیغ و داد زدنم 😭😭😭چیکار کنم آخه کجا برممممممم😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
مامان نیلی مامان نیلی ۴ سالگی
سلام مامانا دخترم ماه دیگه انشالله میره تو پنج سال .اما وابستگیش به من خیلی زیاده .البته خب منم خودم تو جایی که زندگی میکنم ارتباطاتم کمه از خانواده و فامیل .شوهرمم بخاطر مشغله کاریش نمیتونه زیاد وقت بزاره با بچه حق میدم بهش .منتها دخترمم ازم انتظار بیش از اندازه داره و واقعا افسرده شدم خودم هیچ تفریح و سرگرمی ندارم همش تو خونه ام اما چون دوست ندارم بچم منزوی و غیر اجتماعی بشه سعی میکنم مرتب روزی یکی دو ساعت ببرمش بیرون تابش بدم .تو خونه باهاش نقاشی میکشم و سرگرمش مسکنم همش میگه بیا نی نی بازی کنیم خلاصه که فقط با من وقت میگدرونه من هم واقعا تایم آزادی برا خودم ندارم .هر وقتم بهش میگم مامان خسته شدم نمیتونم بیام باهات بازی کنم همش میزنه زیر گریه و نق و غر وقتی هم میبرمش بیرون تو جمع که میبرمش به خودم میچسبه با هیچ بچه های بازی نمیکنه اصلا انگار بلد نیست شادی و بچگی کنه .چکار کنم خسته شدم .تورو خدا شما بگین چکار میکنید با بچه هاتون