۱۰ پاسخ

باردار میش بحق فاطمه زهرا

منم همینجورم. تا بچه خواهر شوهرمو بغل میکنم میچلونم بازی میکنم همه یه جوری هی میگن الهی بچه خودت فلان انگار صدساله اقدامم باردار نشدم. خیلی دلم میگیره.
نمیدونم البته شایدم چون تو اقدامیم و نمیشه حساس شدیم...

عزیزم ان شالله ب زودی خدا ب شمام میده همه ب وقتش اصلا ناراحت نباش🤗هممون صبوری کردیم

صبور باش عزیزم.خدا بهترین وقتش بهت بچه میده

به منم خیلی از این حرفا میزدن تازه بدتر

خانما من دیگه از معده درد دارم میمیرم خیلی ام بالا میارم و تهوع دارم آمپول و هیچی ام جواب نمیده
کیا اینجوری بودن و به چه روشی میشه خوب شد

الهی بحق اون دل پاکت که دقیقا حس میکنم چی میگی وچی میکشی خدا بهت نه یکی بلکه دوتا کوچولوی ناز بده که ازبچه های خودت سیربغل بشی وحسرت هیچ بچه ای نداشته باشی الهی بحق وبه ابروی امام زمان خدادلتو شادکنه

منم همینم ، جرات ندارم بچه بغل کنم

ان شاالله خدابهت بده. واس منم از این حس ترحم بدم میاد وبغض میکردم بقول شما جرات نمیکنی بچه کسیوبغل کنی

مگه چند وقته اقدامی؟

سوال های مرتبط

💚🌱اُمید💚🌱 💚🌱اُمید💚🌱 قصد بارداری
دل‌نوشته‌ای برای آرزویی که هنوز بغلش نکردم…

گاهی دلم از این همه خواستن، از این همه دعا، از این همه گریه بی‌صدا، پُر میشه...
بغض می‌کنم وقتی صدای خنده‌ی یه بچه رو می‌شنوم...
اشک تو چشم‌هام جمع میشه وقتی یه نوزاد رو بغل می‌کنن و می‌گن "مبارکه"...
منم دلم می‌خواد… دلم می‌خواد بغلش کنم، ببوسمش، از ته دل براش لالایی بخونم...
حتی شده یواشکی، دست یا پای یه بچه رو بگیرم و تو دلم بگم:
"خدایا… به منم بده… سالمشو… صالحشو… اونی که سهم منه…"

نه حسادت می‌کنم، نه بی‌صبری… فقط یه دلتنگی مادرانه‌ست که توی دلم قد می‌کشه…
یه بغضیه که هر روز صبح باهاش بیدار میشم و هر شب باهاش می‌خوابم…
یه آرزوی کوچیک، ولی مقدس… یه بچه… یه صدای "مامان" شنیدن…

خدایا!
تو خودت شاهدی من چقدر دلم نازک شده برای این حس قشنگ...
تو خودت می‌دونی چقدر با اشک، با امید، با عشق دارم منتظرش می‌مونم...
خدایا… فقط خودت می‌تونی جواب این همه دعا رو بدی…
من منتظرم… با یه قلب پر از مهر و آغوشی که همیشه بازه برای اونی که هنوز نیومده...