کاش تو کتابا از زناشویی و سختی هاش میگفتن.
الان تاریخ و جغرافیا و به چه درد ما میخوره.؟
نه دختر هم بودم ازادی نداشتم
اره بعضی اوقات شدیدا و عمیقا دلم میحاد دوران مجردیم رو بی دردسر ، بدون دغدغه ،خونه بابا فقط بخور بخاب تیپ بزن
دوست داشتم الان ازدواج میکردم
نه من نمیخوام از بس توی خونه اعصابم خورد بود حداقل اینجا یکم خانوم هستم خیلی چیزا تجریه کردم و اگه خونه پدر بودم میدونستم خون به جیگر بودم
وای منم خیلی پشیمونم خونه بابام پادشاااااهی میکردم فقط خوشگذرونی داشتم فقط هرهفته مهمونی و تیپ زدن و گشتو گزاربادوستام ولی الان بشور بساب باشوهربدخلق حرفای خانواده شوهر سختی های مادربودن .خیلی خستم خیلیییی کاش میشد برگردم عقب
نه دلم نمیخواد
نه از زن بودن راضیم
نه از زمان دختر بودنم راضیم
از مادر بودنم راضیم
کلا هیچی
من الان راضیم
مجرد بود حق بیرون رفتن نداشتیم تنها من نه فرهنگ اینجوریه دختر تنها بره بیرون حتما میخواد بره سر قرار
محدود بودم تا سرکوچه هم تنها نمیرفتم
همینکه من ازدواج کردم خواهرم که مجرده اون تمام آزادی گرفت ابرو بردار تنها برو بیرون و ...
الان خداروشکر درسته سخته و مسولیت دارم ولی راضیم
من ۱۵ سالگی ازدواج کردم ۱۷ بچه دار شدم
منم همینجور واقعا دوست داشتم هنوز مجرد باشم خودم مستقل باشم 16 سالم بود که شوهرم دادن درکی نداشتم همینجور مثل خودت شوهرم خیلی کم حوصله و ساکت هست در روز چندتا جمله باهم حرف نمیزنیم
خیلی ها آرزوی شب و روزشون اینه مث تو بچه داشته باشن اونم دوقلو درسته خیلی سخته ولی همین سختی ها هم خوشه
نه اتفاقا من خیلی هم خوشحالم توی یه مرحله دیگه از زندگیمم شوهر دارم که عاشقمه یه دختر ناز دارم که از ته دل عاشقشم محدودیت ها و درک نکردن های خونه پدری هم نیس.فقط میگم چرا زودتر ازدواج نکردن ۲۲سالگی عروسی کردم
منم خیلی بشه فکر میکنم🙃
من سی سالمه منم خیلی پشیمونم از این که ازدواج کردم خیلی مسئولیت سنگینیه خستم به خدا
چند سالته؟
مسئولیت زندگیم سخته
گاهی اوقات وقتی میبینم همهمسن هام چ دغدغه هایی دارن واقعا میگم کاش منم همین بودم ولی بازم خداروشکر
مگپسری
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.