تو رو خدا بیاید ب من یه راه حل بدید کمکم کنید
دخترم کوچیک ک بود میخابید منم ب کارام میرسیدم با هیچ صدایی بیدار نمیشد از بس یه مشت ادم بی فکر و بی مسئولیت بچه را تو خواب بیدار کردن و زدن ب بغل ک انگار بچه خوابشو گم کرده الان جرات نمیکنم یه صدا بیاد رو زمین بزارمش باید مرتب کنارش دراز بکشم و سینه تو دهنش باشه اگه سینه را دراوردم سر ۵ ثانیه بیدارشده کلافه شدم همش بیداره همش داره نق میزنه گریه میکنه یه جوری هم میزنه زیر جیغ و گریه ک اگه یکی از در بیاد میگه این بچه زیر کتک بوده ک اینجور با سوز دل گریه میکنه و نق میزنه من رد دادم ن روز خواب دارم ن شب ن استراحت ن حمام ن کار خونه هیچی
این نق نق کردنش رو مخمه همش صداش میاد یه ظرفی ک ده دیقه وقت میبره برا من میشه دوروز یه جارو یه هفته یه لباس چند ساعت حموم ک نگو شونه کردن مو ک اصلا
چجوری بعضیا با بچه مهمونی میرن خرید میرن همه جا میرن من حتی جرات نمیکنم پاشم برم یه لیوان اب براخودم بیارم

تصویر
۱۱ پاسخ

اخ اخ درکت میکنم خیلی سخته
بچت پستونک نمیگیره؟

شاید چون تو خواب بیدارش کردند ترسیده زیر بالشتش آهن ربا بزار

براش تا ب ریلکس بگیر بزارش داخلش خیلی خوبه عزیزم

سعی کن حدودی خوابش رو با این برنامه تنظیم کنی، تو طول روز بازی و سرگرمی براش داشته باش، من دخترم تو روز نق میزد می‌بردمش بیرون خیلییییی بهتر میشد دکتر گفت روحیش بیرون عوض میشه چون تو خونه کلافه میشه و حوصلش سر میره حتی کوچه کنار خونه اگه میرفتم کلی آروم میشد

تصویر

غصه نخور عزیزم منم مشکلات شما رو داشتم ولی یکم که بزرگتر میشن خوابشون تنظیم میشه و میتونی به همه کارات برسی این سختی ها موقتیه 👌😘

حالا من از ۶ ماهگی گذاشتم تو روروئک
از بس همیشه اویزون بود و گریه میکرد
تو رورویک یه ذره وایمیساد ک یه کاری بکنم توام ببین تو رورویک میمونه اسباب بازی جالبم بذار جلوش،من کلی کلیپ شاد گرفتم میذاشتم میدید اروم میشد

پستونک و گهواره ننو

عزیزم منم دخترم کوچیک بود همین بود فقط پستونک به دادم رسید

منم وضعم همین بود چاره ای نیست بچه تر بود با پستونک و قنداق راحت می خوابید مامانم اومد هی بغلش کرد راه رفت کلا عادت بچه رو تغییر داد

عزیزم بهت حق میدم دقیقا پسر منم زیر یکسال که بود همینطور بود وای کم کم بعد یکسالگی خوب شد
هیچ روزی از اون یکسال اول به دنیا اومدنش زندگی عادی نداشتم و اصلا صبح تا شب نمیتونستم حتی یه دستشویی برم ،، میشستم تنهایی گریه میکردم
ولی تحمل کن عزیزم از خانوادت کمک بگیر همه این روزا میگذرن و خاطره میشن واست عزیزم
خدا همه بچه های گلمون رو حفظ کنه

منم درکت میکنم شب و روز نداشتم
به مرور زمان خوابشون تنظیم میشه
فقط خودت تنها نیستی
احتمالا بچه اولته به مرور زمان دیگه مث سنگ میشی
من با گریه ها پسر اولیم میخواستم بمیرم انقد عصبی میشدم گریه میکرد الان دیگه ریلکسم هرچی میخان گریه کنن

سوال های مرتبط