۸ پاسخ

ب زور حرف گوش نمیده لجبازتر میشه به حال خودش بزار شب چراغها رو بزن تلویزیون رو خاموش کن بگو ما میخوابیم تو هم خواستی بخواب، صبح هم خودت بیدار شدی تلویزیون روشن کن کاراتو بکن با سروصدای شما بیدار میشه سروصورت هم جلوش برو بشور بگو کثیفه مگس جیش کرده میره دهنم میشورم مریض نشم میره میشوره دسشویی هم هروقت داشت خودش میره اصلا نگو! شاید چند روز اول نشوره دستشویی نره اما با این روش خودش درس میشه دختر منم همین بود با همین کارا درس شد
تو این سن هرچی بیشتر امر و نهی کنی بدتر میشه فقط باید بهش انتخاب نشون بدی مثلا اول میری دستشویی یا رخت خوابتو مرتب میکنی اول کارتون میبینی یا صبحانه تو بیارم اینطوری حس استقلالش حفظ میشه

اینا تو سنی هستن ک اصلن حرف گوش نمیدن

بازی رو روش انجام بده
باهاش بازی من
به حرفت میشع
با بازی و کلک ببرش بشوره

ببین قشنگ حرفای دل منو زدی دقیقا انگار پسر منو توصیف کردی ...هر چیزیو صدبار میگم اخرش به داد و عصبانیت ختم میشه از غذا خوردن دست شستن لباسشو نمیپوشه من میپوشم انقده لگدم میزنه اخرش دعوا میشه و....همشم خودمو مقصر میدونم و هی میگم من مشکل دارم .احساس میکنم گاهی دوسش ندارم یا بچمم منو دوست نداره

وای پس همه ی حلما ها اینجورین خخخخ
حلمای منم اینجوریه بزور غذا میخوره،موهاشو با جیغ و دعوا شونه میکنه بزور،ب حرفم هم اصلا گوش نمیده و...

بچه ها از همونجا که اراده و اختیارشون میره زیر سوال لجباز میشن. باید فرصت داد

چون فهمیده چه جوری میتونه حرصت بده
ریلکس باش
بیدارش نکن ، وقتی بیدار شد ریلکس باش
صبحونه بهش نده بذار خودش درخواست بکنه
یه مدت مهد نبرش اگر غر زد بگو چون دیر میریم گفتن حلما دیر میاد ، دیگه نیاد
یه مدت شل بگیر درست میشه

ی مقدار ک طبیعیه بعد هرجی تو حساستر باشی اون بدتر میشه نباید بجه بفهمه ک رو چی ادم حساسه

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۵ سالگی
همین الان از پیش دکتره مغز و اعصاب ماهلین میام ۶ ماه یه بار میبرمش واسه چکاپ‌ این آقای دکتر یکی از بهترین هاس بهش گفتم بهم میگن دقت و تمرکزش کمه و یه کمی هم‌گیج می زنه گفت اینا همش واسه خاطر داروهاشه به محض اینکه قطع بشه خوب میشه گفت تا سن مدرسه و ۷ سالگی طبیعیه دقت و تمرکزشون کم بشه ولی از بعد اون اگه خوب نشن نیاز به دارو دارن اینجور بچه ها و هوششون هم مدام در حال تغییره و نیاز به آموزش و تمرین دارن تا ضریب هوشیشون بره بالا حالا هی بیا به این روانشناسا بگو این بچه داروی مغز و اعصاب می خوره اگه دقتش کمه ممکنه از عوارض داروهاش باشه هی میگن نه ربطی نداره🙄🙄خدا اگه آدم محتاج خودش می کنه محتاج بندش نکنه که درگیر یه مشت آدم بی سواد که اسم خودش رو گذاشتن روانشناس نکنیم امروز تلفنی با مشاوره ی ماهلین صحبت کردم خیلی ناراحت شد گفت آخه این رفتار تو حیطه ی روانشناس از یه دکتر روانشناس کاملا بعیده شپا باید تذکر میداد هنوزم دیر نشده سری بعد که رفتی حتما تذکر بهش بوه که این بچه با داد و دعوا کردن به جایی نمیرسه و خیلی حساسه حتی به دروغ هم که شده بگو ماهلین قهر کرده دیگه نمیاد تا دوباره تکرار نکنه چون درصورتی تکرار این بچه کاملا زده میشه از ادامه ی درمان خدایا اگه هیچی بهم نمیدی فقط صبرم بده صبر به خدا حجب و حیا و آبرو و ادبم حکم کرد که چیزی به دکتر مملکتم نگفتم و به روی خودم نیاوردم ولی از درون داغون شدم آدم خودش هرکاری با بچش بکنه و دعواش کنه دلش طاقت نمیاره یکی دیگه با بچش اینکار بکنه حتی اگه پدرش باشه من که این طوری ام خوب یا بد ولی امروز کلی کارام رو زمین بود و دست به سیاه و سفید نزدم از بس اعصابم خورد شد🥺🥺🥺
مامان مهیاروامیرعلی مامان مهیاروامیرعلی ۴ سالگی
سلام نیومدم سرزنشم کنین اومدم یه راهی جلوی پام بزارین بچه ام اول که دنیا اومد نفس کم آورد دکترا جواب قطعی ندادن گفتن بعدها مشخص میشه که ردی مغزش اثرگذاشته یانه دیر راه افتاد ۱۵ ماهگی حرف زدن هم تا ۳ سالگی ۱۰۰ کلمه میگفت بعد ۳ سال دیگه باتمرین بهترشد ومشکلات دیگه ای هم بود که نمیتونم توضیح بدم همش مریض میشد تب های بالا داشت نم ناخواسته باردارشدم وبارداری بدی داشتم قد ووزن هردو بارسیدگی های من اصلا اضافه نمیشد دوتا مسئولیت سنگین داشتم شوهرم کمک نمیکرد ومشکلاتی که بعد برای کلیه پسرکوچیکم بود همه باعث عصبی شدن من شد از کوره در میرم بچه ام را میزنم ترسو شده زود سر هرچیزی که بلد نیست گریه میکنه روانم بهم میریزه علاوه برکارهای خونه باید باهاشون بازی کنم همیشه بدنم دیگه توان نداره تا من پیشش نباشم نمیخواد بازی کنه پازل خیلی وقته بلده ولی تا من نباشم انجام نمیده امروز برلش چیدم گفتم خودت انجام بده یکیش را پیشش بودم پسرکوچیکم هم میخواد انجام بده بااونم بازی کردم دومی را گفتم من ظرف میشورم خودت انجام بده چندتاش را که گذاشت هی گریه کرد دیگه عصبی شدم زدمش به خدامن مادر بدی نیستم فقط زود عصبی میشم میدونم زدن خیلی بده ولی دست خودم نیست فشار خیلی رومه قرض بدهی مسئولیت هرچیزی دختری که توخونه بالام بودم از خرج لباس تا هرچیزی الان یک هزارمش هم نیستم وقتی میزنم خودم بیشتر زجر میکشم دیگه خستم دلم میخواد بمیرم چیکار کنم دیگه نزنمش دارم باگریه مینویسم دلم میخواد بچه ام مستقل باشه اگه من نباشم بتونه خودش کاراش را بکنه سرزنشم نکنید راهنمایی میخوام