۵ پاسخ

به صورت جدی با مغازه دار برخورد کن واسه اون که بد نیست جنس مغازه ومیفروشه سودش میره تو جیبش ولی برا شما بحث فقط پولش نیست بحث تربیت بچه است

من از اول باهاش شرط میکردم یه مدل خوراکی برداره وقتی هم قصد خرید نداشتم یا زیاد میخواست میگفتم بزا ببینم فروشی هست برا روشنده غلامت میدادم که بگو نه اونام همکاری میکردن پسرمم دیگه عادت کرده نهایت دوتا خوراکی برداره

من اجازه نمیدم ی بار رفتیم مغازه گفتم فقط ی بستنی میخرم بعد دیدم پاستیل هم برداشت گفتم بزار سرجاش من نمیخرم هی میگفت نه منم به زور از دستش گرفتم اون نمیاد گفتم نمیخرم مغازه دارهم‌گفت عمو اون فروشی نیست بزار سرجاش ..دیگه کوتاه اومد

من. بامغازه دار هماهنگ میکنم مثلا میگه برای بچه خودم یا برای بقیه بچه ها بمون

ب اون مغازه نرو
رفتی هم بگو آقا لطفاً شما ب کارت برس و ب کار مربوط ب بنده و بچم کاریتون نباشه
بعدم بچت رو تنبیه ب خونه کن بگو دیگ ن مغازه ای در کار هست ن خوراکی ن خریدی برای تو هیچی هیچی چون حرفم رو گوش نمیدی و بیرون هرکاری دوست داری می‌کنی و اصن ب من و حرفام گوش نمیدی
فک میکنی بچست نمی‌فهمه اتفاقا بیشتر از منو شما می‌فهمه

سوال های مرتبط

مامان فنقلی مامان فنقلی ۴ سالگی
خانوما ببینین حرف من اشتباهه یا نه

طبقه ما ۸ واحده بعد هرکسی درو باز میکنه سریع پسرم میره درو باز می کنه ببینه کیه البته باباش اجازه داده اولین بار پرسید باباش گفت برو من اجازه ندادم بعد دیه گوش نمیکرد می گفت بابا اجازه میده من کلا اجازه نمیدم یه مدت یاد گرفته بود به باباش می گفت برم دمپاییمو بزارم جا کفشی یا دوچرخمو ببینم که بتونه بره
امشبم رفت میگم چرا بهش میگی برو بده هرکسی اومد سریع ببینه کیه فضول میشه میگه اشکال نداره بهتر از دروغگو بشه
من یک بار نشستم برای بچه توصیح دادم که اگر در خونه مارو زدن درو باز کن در بقیه صدا شنیدی نباید بریم دم در یا الکی رفتن بیرون بهانه چیز دیگه نباید بری دم در
یکیم غذا رو با دست میخوره پسرم مثلا ماکارونی فرمی با دست جدا میکنه میخوره بازم باباش بهش گفته میگه اشکال نداره با دست بخور
وقتایی نیست حرف گوش نیده وقتایی هست پسرم میگه من حرف بابارو گوش میدم میگم بد تو این سن با دست بخدره جدا کنه
دیگه معمولا جلو همسرم چیزی نمیگم فک کنم پسرمم فهمیده جلو اون حرف منو گوش نمیده