۳ پاسخ

شمال رفتین ؟اخه میگن نمیدونم سایه درخت رو بچه نیفته شبا میگم شایدم ترسیده

انشاالله ک هیچی نیس

چشم نخورده؟

سوال های مرتبط

مامان امیرطاها مامان امیرطاها ۷ ماهگی
دیروز از ظهر تا شب مهمونی بودیم.
پسر بزرگم که از ظهر بازی میکرد و فوتبال میکرد تا شب. امیرطاها هم هی چرت میزد و بیدار میشد، یکم میخندید و باز دوباره میخوابید. دیگه هربار بیدار میشد بغل یکی میرفت. شب ساعت ۹ که خواستیم بریم خونه هردوتا پسرا توی ماشین خواب بودن.
تا کلید انداختیم توی در و وارد خونه شدیم جفتشون بیدار شدن و شروع کردن به گریه کردن. امیرحسین گریه میکرد و میگفت «حالممممممم بده» و عرق سرد کرده بود و هی سرفه میکرد، هر لحظه نزدیک بود هرآنچه از صبح خورده بالا بیاره، جیغ میزد که مامان باید بیاد پیش من بخوابه. از اون طرف امیرطاها از تهِ حلق گریه میکرد و شیر میخواست تا آروم بشه. رفتم امیرطاها رو بیارم که سه تایی پیش هم بخوابیم دیدم امیرحسین گریه میکنه که «فقط مامان تنها پیشم بخوابه» 🤦🏼‍♀️
خلاصه به هر بدبختی بود امیرحسین ساعت ۱۰ خوابید.
ولی امیرطاها هیچ جوره آروم نمیشد. میذاشتمش زمین گریه میکرد که بغلم کن. بغل میکردم گریه میکرد که شیر میخوام. شیر میدادم گریه میکرد و نمیخورد. عوضش کردم، ماساژش دادم، هرررررررکاری میکردم آروم نمیشد ! اصن توی این ۴ماه اولین بار بود این شکلی میدیدمش. دیگه نمیدونستیم چیکارش کنیم ! شوهرم میگفت «باز فلانی این بچه رو بغل کرد و تنظیمات بچه ریخت بهم»
راست میگه تا حالا یکی دو دفعه این اتفاق افتاده بود که بغل این شخص خاص که میرفت شب تا صبح پدر ما درمیومد ولی بازم نه این شکلی ! خلاصه که ساعت ۱:۳۰ خوابید.
جفتشونم صبح ساعت ۵:۳۰ بیدار بودن و توی سر و کله ما 🤦🏼‍♀️

نمیدونم واقعن ! جوری نبود که بگم خسته شده و گریه میکنه ! شاید واقعن انرژی بعضی از آدما بچه ها رو بهم میریزه 🤦🏼‍♀️
مامان آرن مامان آرن ۴ ماهگی
بیاین مامانا دردل کنیم🥲🥺حالم خیلی بد آرن از ص
بح ک بیدار شد گریه کرد وحشتناک هیچ جوره آروم نمیشد یا اگرم میشد ده دقیقه دیگه کم آوردم خودم تنهام بودم، انقدر گریه کرد ک دیگه نمیدونستم چه حور آروم میشه فقط گذاشتمش زمین و نگاش کردم ک داره گریه میکنه ده دقیقه فقط گریه میکرد داشت دیگه نفس کم میورد دیگه خودمم گریه کردم، وسط گریه هاش حالا برقم رفت دیگهههه بدتر گرمش شد و بدتر شد، زنگ زدم خواهرم و دخترش اومدن دیدن حالم بده گفتن ما آرنو میبریم شب پیش خودمون تو و شوهرت برین بیرون بگردین حالت عوض بشه، ما رفتیم اومدیم هرچی رفتم آرنو ندادن😭گفتن برو بخواب امشب ما مراقبشیم دلم موند پیشش عذاب وحدان گرفتم ک نتونستم ازومش کنم و نگاه کریه کردنش کردم، همش صداش تو گوشمه الهی بمیرم، یعنی من خودم مامان خوبی نیستم فکر میکنم خودم بلد نیستم، آخه من هزاران بار دکتر بردمش پیش بهترین متخصصا بردمش سونو دوبار ازش گرفتن هیچیش نیس فقط رفلاکس داره، مگه میشه برا رفلاکس انقدر بچه گریه کنه، دلم خیلی پیششه اولین شب ازم دوره😭