۷ پاسخ

وای منو بگو.۳ ماه پیش پسرم چهار ماهش بود،شانسی بیبی چک زدم یهو مثبت شد😄.با یخ بچه چهار ماهه حامله شده بودم باز🤭🙄🥴

انشاللہ بہ سلامتی بگذرہ و زایمان راحتی داشتہ باشی❤

عزیزم مبارکه منم اسم دخترم دلوینه و ۴ سال و نیمشه و پسرم اقا امیرعلی❤️انشالله خدا حفظشون کنه برات

مبارک باشه به سلامتی فارغ بشی و بغل بگیریش
میشه بگی پودر چی دکتر بهت داده؟

خوبه ک زود کنار اومدی .من هنوز ک پربودم ی روز عقب میفته میمیرم .البته من شوهرم خیلی کمکم نمیکنه .خودم هستم و گاهی مامانم

چ راحت کنار آمدی با این قضیه

خداروشکر ان شاالله به سلامتی فارغ شی
و ان شاالله زیادتر شن

سوال های مرتبط

مامان نارگُل و کنجد مامان نارگُل و کنجد هفته چهاردهم بارداری
مامان الناز مامان الناز ۱ سالگی
خانوما من از نوزادیه دخترم تا همین حالا خیلی رو شستنش و تمیز بودنش دقت کردم هربار به محض اینکه پی پی کرده شستمش هربار که جیش هم کرده شستمش و بعد پوشکش کردم از همون نوزادی هم هربار که عوضش میکردم یکم باز میزاشتمش الانم طبق تایمی که میدونم جیششو کرده و پی پی نیمکنه بازش میزارم خلاصه همه چیو رعایت کردم خداروشکر تاحالا نه عفونت گرفته نه حتی یبار سوخته
ولی پریروز دخترمو بردم بشورم دیدم خیلی گریه میکنه و حتی نمیزاره دست بزنم بهش اومدم بیرون نگاه کردم دیدم انقدر ناجور سوخته که کل بدنش ورم کرده و قرمز شده یکی دو قسمت هم انگار پوستش کنده شده بود حالا این درصورتیه که همون لحظه که داشت دسشویی میکرد من فهمیدم و دقیقا ده دقیقه بعدش بردمش دسشویی اصلا تعجب کردم که چرا اینجوری شده مگه میشه تو همین تایم کم انقدر بسوزه بچه؟؟؟؟دوساعت قبل ترش که برده بودمش دسشویی و مای بی بیش کردم کاملا سالم بود
براش پماد بی بی برن داشتم زدم کالاندولا زدم قرمزی هاش رفته ولی دو تیکه جای زخمش هنوز خوب نشده چی بزنم؟اعصابم داغونه اصلا میبینمش
مامان فندوق مامان فندوق ۱ سالگی
خانوم ها کمک واقعا دیگه کم اوردم شما بگین من چیکار کنم امروز پدرشوهرم اومد دخترمو برد خونشون که نزدیک همیم تو ی کوچه بعد نیم ساعت اومد که آره چرا به بچه غذا نمیدی خونه ما اومد گشنه بود ی کیک گرفتم همیچن خورد من گریه ام گرفت چرا به بچه غذا نمیدی گشنه میزاریش چون غذا نمیدی بهش نمیرسی لاغر مونده بده بخوره از این حرفا منم اصلا شوکه شدم یعنی چی این حرفا گفتم من به بچم خوراکی نمیدم چون خیلی بد غذاس اگه خوراکی بخوره غروب دیگه شام نمیخوره گفتم خودم خوراکی نمیدم که شام بدم بخوره من امیشه سر غذا خوردن دخترم انقدر حرص میخورم بعد شوارمو صدا کردم گفتم بیا ببین بابات میگه به نفس غذا نمیدم گشنه نگهش میدارم شوهر اکمد گفت این چه حرفیه میزنی مگه میشه ادم به بچه خودش غذا نده از این حرفا منم گریم گرفت گریه کردم کلی شوهزم گفت ولش کن اهمیت نده من میدونم تو چقدر رو بچه حساسی ولی من دلم بدجوری از دستش شکست واقعا نمیدونم چطور به خودش اجازه میده همچین چیزی بگه مگه میشه ی مادر بچشو گشنه نگه داره اخه شب هم داشتیم از هیت میومدیم مادر شوهرم صدای دخترمو که شنید درو باز کرد ی کلوچه دستش بود به دخترم گفت بیا بهت قاقا بدم گشنه نمونی منم اصلا اهمیت ندادم رفتم تو خونه شما بگید من چی بگم به اینا