دل نوشته های یک مادر

دیشب خواب دیدم بزرگ شدی یه دختر خانوم نوجوان و زیبا
خواب دیدم ازم‌چیزی می‌خوای ، یادم نیست چی، ولی اصرار میکردی ، یهو بهم گفتی مامی لطفاً مامی قشنگم 🥰😘
من من پرتاب شدم به یک سالگی ت، وقتی بهت میگفتم مامان این کارو انجام نده ، آنی قشنگم 🥰😘
و چه قدر توی خواب دلم واسه یک‌سالگی ت تنگ شد
باخودم گفتم کاش اینقدر زود و تند بزرگ‌ نمیشدی مادر....
دلم واسه لجبازی هات ، هزار بار از صبح تا شب صدا زدنم و مامان مامان گفتن هات،واسه آب خوردن و رو‌ لباس ریختن هات ، واسه ایستاده غذا خوردن و رومبل نشستن هات و میوه ریختن هات ، واسه شونه نکردم موهات ، واسه قطره نخوردن هات ، واسه گریه کردن و از پارک بیرون نیومدن هات ، واسه تنهایی بستنی خوردن و رو‌ لباس تازه ریختن هات و...... تنگ شده...
از خواب که بیدار شدم و اومدم تو اتاق ت ، تو یک ساله بودی عمر مادر.....
و من همه اینها رو داشتم
هنوز زمان داشتم که بغلت کنم فشارت بدم و تو نگی عع مامی زشته ....دوستام نگام میکنن
من هنوز فرصت داشتم که دنبال ت بدوم و تو تزاری موهای فرفری ت رو شونه کنم.....
زود بزرگ نشو مادر
من هنوز فرصت نکردم تو این قد و بالا نگاهت کنم
خدایا شکرت 💚🧿🥰🌞🫂👶🍦

تصویر
۸ پاسخ

خدا برات حفظش‌کنه

ای جان مممم 💜💜💜

، 👌👌❤️❤️

عاشقتم چقد انرژی میگرم با تاپیکات دوستت دارما

چه قشنگ

اشکم درومد🥺
خدا برات نگهش داره عزیزم😍

خدا برات حفظش کنه

خدا حفظش کنه

سوال های مرتبط