۱۱ پاسخ

چقد منی😭😭😭😭

حرف دل منه خواهر

دقیقا دختر منم نمیشینه کامل بخوره .دو قاشق میخوره می‌ره یه چرخی میزنه باید هی صداش کنم که بیاد.مگر اینکه خیلی گرسنه باشه بشینه.ازین طرفم دلم نمیاد میان وعدشو حذف کنم.

وای من داغون شدم دیگه😭😭😭😭

پسر منم اصلا سر سفره نمیشینه همش باید یه بشقاب غذا رو چند ساعت برگردونم آخر هم نمیخوره می‌اندازم دور

منم همینم علاوه بر اینکه بشدت اذیت میکنه

منم همینجوری ام متاسفانه

دختر منم مهمونی بریم اصلا غذا نمیخوره تا بشه وقتی جایی می‌خوایم بریم غذاشو سرشب میدم تا آخر شب که بخوابه حداقل گشنه نباشه بنظرم خوش غذایی یکم ارثیه

منم مثل شمام ن تنها غذا خوردن دختر من اصلا حرف گوش نمیده انگار اصلا درکی از حرف گوش دادن نداره هرجا برم دایما باید حواسم بش باشه هی میگه مامان مامان بچه های فامیلو میبینم ماماناشون با خیال راحت نشستن حرصم میگیره

عزیزم اسنپ داری؟

من همیشه غذای بچه هامو جدا میدم
چون سرسفره همش باید حرص بخورم بگم بخور بجو تو دهنت نگه ندار
ن خودم میفهمم چی خوردم ن بچه ها
غذامونم یخ میکنه
غذای بچه هارو زودتر میدم بعد سرسفره با خیال راحت میشینم میخورم
البته ک بچه های من با گوشی غذاشونو کامل میخورن. بدون گوشی اصلا

سوال های مرتبط

مامان نارگیل🥥🥥🥥 مامان نارگیل🥥🥥🥥 ۳ سالگی
خواهش میکنم اگه کسی شرایطش مثل منه بیادبگه راهکاربدین جون خودتون من که دیگه نمیکشم حس میکنم بدترین وشلوقترین بچه ی دنیارودارم کلی بچه دیدم هییییچ بچه ای به اندازه بچه من پردردسرنیست دیگه مغزم نمیکشه، حاضرم ازدست این یچه خودکشی کنم منوبه این نقطه ازبدبختی کشونده هرروزمیگم کاش هیچوقت بچه دارنیمشدم کاش ازاول نازابودم ولی این بچه رودنیانمی آوردم فشارعصبی به همه جام زده توحال خودم نیستم نمی‌فهمم چی میگم چیکارمیکنم ازدست این بچه اکثرروزااگه هواخوب باشه میبرمش طبیعت شهربازی بخاطرویروس اینانمیبرم نمی‌فهمم مشکل چیه بچه اینجوریه هرشب ساعت ۲میخوابه امروزازساعت۷بیداره یک ریزفقطططط بهانه وگریه نه جاییش دردمیکنه نه گرسنه هست هیچیی هیچی گاه به گاه اینجوری میشه توخواب دادمیزنه جیق میکشه گریه میکنه این بچه ازاول پرزحمت بودبچه های بقیه دنیامی اومدن همش خواب بودن این ازاول ازاول قشنگ یادمه هر۲۰دیقه بیداربودگریه میکرد هرسال بدترازسال قبل میشه به جایی رسیدم میگم بمیرم گفتن این حرفاتوتاپیک وخوندنش آسونه فقط کسایی درک میکنن که بچشون اینجوری باشه خداشاهده میخوام ازدستش فرارکنم نیازدارم نباشم دیگه نمیکشم خوبه معنای واقعی خیلی عذابم میده وااقعازندگیم زهرشده بااین بچه نمک به زخمم نپاشیدمیترسم سرتون بیادچون من همیشه ازبچه شلوغ که مدام گریه میکردم بیزاربودم سرم اومد
مامان سامیار مامان سامیار ۳ سالگی
من یه مشکل خیلی بزرگ با پسرم دارم به نظرتون چیکار کنم،پسر من کلا لجباز و شیطون هست اما تو خونه قابل کنترله و اینطور نیس که بگم کار خطرناک میکنه،اما وقتی میریم خونه مادرشوهرم بچه های خواهر شوهرم هم هستن یکیشون ۷ سالشه اون دوتا دیگه کوچیکترن و آروم تر هر چی میگم با کوچیکا بازی کن اصلا سمت اونا نمیره فقط دنبال بزرگه میره بزرگه هم اذیتش میکنه گاهی،پسر منم بلد نیس بازی کنه درست فقط بدو بدو میکنه بلند میخنده،پسر خواهر شوهرمم وقتی دلش بخواد به بچه من میگه بیا بازی وقتی که پسر من سمتش بره داد میزنه که سامیار نیاد پیش من،خب من هزار بار بع پسزم گفتم نرو پیشش ولی بازم میره و شلوغ بازی میکنه هر چند پسر خواهر شوهرمم شلوغه اما پسر من نفهم تره مثلا اصلا سرسفره نمیشینه تو مهمونی هی میچرخه دور سفره میره سمت بجه ها واقعا معذبم دیگه نمیدونم چیکارش کنم،خانه کودک میبرم تو کوچه میبرم با بچه ها بازی کنه اما بازم وقتی پسر خواهر شوهرمو میبینه هیجان زده میشه اصلا دوس ندارم سمت اون بره چون اونم داد میزنه همه چیو تقصیر این میندازه