اون لحظه ک بدون پستونکم مستقل خودش میخوابه هزاران بار تقدیم تو باد
درحال ظرف شستن بودم هی قربون صدقش میرفتم براش بوس میفرسادم اونم ذوق میکرد
یهویی فکروخیال ریخت سرم نفهمیدم چقدر تو‌ خودم رفتم ک ظرف تموم شد برگشتم دیدم خوابیده🥹

مامانا ماهک بچه تر که بود مثلا تا یکسالگیش بچه میدید انقد خوشش میومد ذوق‌میکرد میگفتم ناز کن ناز میکرد ولی الان بلعکس شده
جمعه خونه یکی از دوستام نهار دعوت شدم بچه هفت ماهه تو جمع بود ماهک اصلا محلش ک تمیداد نینی بنده خدا تا ب عروسک ماهک دس میزد این خودشو میکشت ک‌بگیزه ازش حتی ب وسایل دیگه ایم دس میزد ماهک میگرفت ازش
من برای تغذیه توراه پنکیک درس کردم اوردم نصفشو تو راه خورد نصفشم وقتی رسیدیم نینی دوستم نگاه میکرد یدونه دادم دسش چناااان گریه 🫠
درصورتی ک‌قبلا اینطور نبوددد
بعد از دید بقیه جمع ک بچه نداشتن اینجوری بود ک چه حسود و‌لجبازه
چقدر ناراحت میشم ک از دید جمع اینطوری باشه ولی اینطوری نیس
اخه مگه بچم هنوز به سنی رسیده ک‌مشخص باشه حسوده یا لجباز 🥺

تصویر
۱۷ پاسخ

چجوری یاد دادی خودش بخوابه ؟ پسر من فقط زیر سینه می‌خوابه خیلی خستم خیلیییییییییی

چه بامزه خوابیده

الان برادرزاده من اینطوریه دوسالشه، حتی وسایل آیهانم برمیداره و بهش نمیده بچم طفلی انقدر مظلومه میره ی وسیله دیگ برمیداره دوباره میاد اونم ازش میگیره وسایل خودشم ک دیگه بماند نمیزاره آیهان از یک کیلومتریش رد بشه نه تنها وسیله حتی زنداداشمم آیهانو بغل میکنه بچه گریه میکنه میگه بده ب عمه

درخواست دادم بهت عزیزم

عزیزم چجوری از پستونک گرفتیش؟

سلطان لپ باشه

وایی من از خدامه که یه روز پسرم خودش بدون دغدغه بخوابه

جون دلم عزیز خاله خدا حفظش کنه انشالله آبجی هنوز کوچیک نگران نباش

اخ من مردم🥺🥺🥰🥰چطور نکاه میکنی هنوز قورتش ندادی🥰🥺

ای خدااا منم میخام😍

طبیعیه گلم خودت نگران نکن ولی باهاش حرف بزن با زبون بچه که چه کاری خوبه چه کاری بد
پسر من هنوز مستقل نمی‌خوابه چیکارش کنم شما چطوری یادش دادید؟

طبیعیه و تا ۳ سال هست
نظر جمع هم هرگز مهم نیست😊

اخی عزیزم خدا برات حفظش کنه بچه تو این سن این چیزا عادیه خودش بزرگ بشه خوب میشه

بچه منم اونطوری بود الان بهتره

اخ که من مردم براش
ماشالله
دعا کن خواهر خدا یکی مثل ماهک به من بده

وای خدا لپشو🥹

اوج لجبازی بچه ها از18تا 36 ماهه

سوال های مرتبط

مامان طاها مامان طاها ۱ سالگی
امشب طاها یک افتاد دستش دسته ای جارو برقی از این صورتی پلاستیکی بود تو دهنش بود رفت خورد تو کامش بعل یک عالمه خون میومد اصلن قطع نمیشد شوهرم هول شده بود من گرفتمش دهنشو شستم باز خون میومد رفتم یک عالمه دستمال کاغذی گرفتم جلو ی دهنش بند نیومد چون دیده هم نمیشد از کجاش انقد گریه کرد آخرش دستمال کردم تو سقف دهنش فشار دادم ناخودآگاه انگار این نیروی اومد تو دستم که ول نکنم اونم گریه میکرد باز تو گریه میگفت جی جی دادم هر گریه میکرد هی سینمو می‌خورد انقد تا این که نیم ساعت ۴۰ دقیقه خوابید بعد تو خواب اخم میکرد لباش آویزون ناراحت بود قشنگ‌تو خواب ..خوب که خوابید تازه من بیقرار شدم که آخ چی شد بچم خلاصه که یعدش زیرپوش و گلوی شوهر اینا همه خونی بود برداشتم لباسشو بردم شستم بچه بیدار شد بردمش پارک ...راه بردم اومد الانم شام دادم همش گریه میکرد هر قاشق می‌خورد میسوخت کامش ... هیچوقت فکر نمیکردم یک‌چیز پلاستیکی کلفت هم اینجوری خطرناک باشه خلاصه که هواستون در مورد بی خطر ترین چیز ها هم باید باشه خیلی ناراحت شدم گناه داشت