۳ پاسخ

خداقوت بهتون،انشالله بچه هاتون انسان های شریفی بشن

خدا قوت مامان قوی و مهربون، کاش نزدیک بودی کوچولوهات رو نگه میداشتم چند ساعت میخوابیدی🥺🥺

خداقوت مامان مهربوون وقوی😘🤗،چقدرکاره ما خانماسخته😑هم مامان بودن وهم همسربودن وهم مامان خودت بودن😕

سوال های مرتبط

مامان آقا کیان مامان آقا کیان ۷ ماهگی
باورم نمیشه همه چی عین برق و باد داره میگذره
۷ ماه پیش راهی بیمارستان شدم ۴۱ هفته رو تموم کرده بودم و از زایمان طبیعی خبری نبود
و اورژانسی سزارین شدم وقتی صورت کوچولوشو به صورتم چسبوندن 🥹رو ابرا بودم ...
اره فردا پسر کوچولوی من ۷ ماهش میشه و من خدارو هزار مرتبه شاکرم که چنین نعمت باارزشی رو بهم داد...
درسته سخت بود خیلی سخت دوران بارداری که به تنهایی و دور از همسرم گذشت , پایی که در ماه هفت بارداری شکست , و نیومدن های پسری که هر روز پر استرس و سپری کردن .
زایمانی که از طبیعی تبدیل به سزارین شد و بعد گذشت یک ماه دوباره راهی اتاق عمل شدم برای عمل مجدد بخاطر عفونت و باز شدن بخیه
و پسری که تا ۵۰ روز هر شب تا خود صبح بیدار بود و گریه میکرد و کلی ماجرای دیگه
گذشت سخت ولی شیرین و این روزا شاهد رشد و بزرگ شدن امید زندگیمون هستم پسری که با هر خندش دلم ضعف میره و از شدت شیرین بودنش به گریه میوفتم و برام غیر قابل باور که یه تیکه از قلبم جلوم داره می‌خنده و دلبری می‌کنه🫀🍀✨
خدا نگهدارت باشه نور زندگیم🌠
قند مادر 🤱🏻🩵✨
هفت ماهگیت مبارکمون😘🌈
مامان 🍓🍓دوقلوها🩷🩵 مامان 🍓🍓دوقلوها🩷🩵 ۹ ماهگی
بیاید روزایی ک فک میکردیم نمیگذره رو بگم و شکر کنیم ،اولینش پروسه باردار شدن خود من دقیقا ماه اول. ک دکتر دارو داد باردار شدم اونم دوتا و سالم الهی شکر(فک میکردم شاید هیچ وقت نشم ولی با اولین درمان جواب گرفتم)دوران بارداری سختی داشتم دیابت بارداری و انسولینی شدن و نبود انسولین و بدو بدوهاش،از هفته ۲۱فشار بالا و بستری شدن مجدد فشار بالا تو هفته فک کنم۳۱ بازم کنترل شد و هفته ۳۳دیگع کنترل نشد روزی هشتا دونه قرص میخوردم و فشارم ۱۶،۱۷،انزیم کبدیم بالا میرفت در حد چارصد و خوردی و علتشم پیدا نمیکردن ،تنها بودم خونم شهر دیگه بوذ از شیش ماه دیگه هیچ جا نرفتم نهایت ی بازار گردی با ماشین با همسرم ….
اونم گذشت و بچه هام سالم دنیا اومدن و هفته ۳۵دنیا اومدن پسرم وزن۱۸۸۰ودخترم ۲۳۵۰ هیچ کدوم خداروشکر دستگاه نرفتن،پسرم ۳۳هفته رشد نداشت انگار خدا کمک کرد، درگیر سنگ صفرا شدم با درد خیلی خیلی شدبد ۳روز تمام هیچی هیچی نخوردم بجز اب سیب ،هنوزم عمل نکردم و فعلا ک وایساده دردش ببینم کی غافلگیرم میکنه ولی خداروشکر گذشت و بچه هام حداقل بزرگ میشن امید دارم بچه هام حداقل یکسالشون بشه بعد عمل‌کنم ،،،زخمم عفونت کرده بود و تا بسته شد نابود شدم اونم خداروشکر به خیر گذشت،کولیک شدید پسرم دیوونم کرده بود افسردگی شدید گرفتم خداروشکر این مرحله هم به خیر گذشت ،دخترم شیر نمیخورد وزن هم نمیگرفت اونم خدا روشکر گذشت،الانم چالش های خیلی خیلی زیادی پیش رومه امید وارم اینم بگذره 🤖خداروشکرر،باورم نمیشه این چیزا رو پشت سر گذاشتم واقعا مث خواب هست برام
مامان مَهبُد🧿💙 مامان مَهبُد🧿💙 ۸ ماهگی
سلام‌ خوشگلا چون چند روزه زیاد میبینم تو تاپیکا که بچه ها بدنشون دون دون قرمز شده یا پاهاشون سوخته اومدم تجربه ام رو بگم
مهبد تقریبا دو هفته پیش مریض شد، تب کرد و ابریزش بینی و اینا بدنش هم یه کوچولو دون دون شده بود خیلی شدید نبود(دارو بهش سیتریزن هم میدادم)
از وقتی خوب شد داروشو قطع کردم این دون دون هاش شدیدتر شد و میخاروند همش خودشو حتی تا ناحیه تناسلی اش هم رفته بود که من فکر میکردم به خاطر اسهال سوخته دیشبم تاپیک گذاشتم که تا صبح نخوابید اذیت بود
امروز دوباره بردم دکتر، دکتر گفت این ویروس جدیده اینجوری میکنه(روزئولا ) اون موقع که مریض بود تا یه هفته سیتریزن میدادی نمیذاشته بریزه بیرون قطع کردی ریخته بیرون
یه کرم دست ساز داد که گلیسیرین و بتامتازون داره تو ترکیباتش یه شربت لوروتادین هم داد شبا بدم بهش گفت یه چند روز هم گرمی نده به(خرما، تخم مرغ، اووکادو)
گوش شیطووون کر اونو زدم از سر شب یکم از خارش افتاده شربتم که خواب اور بود فعلا خوابیده تا ببینم بهتر میشه یا نه