۱۱ پاسخ

دغدغه منم هست چجوری تنظیم کنم🥲😭انقدری از این میترسم از بچه داری نمیترسم

من وقتی خوابه به کارام میرسم

من از روز اول کارامو خودم میکردم ،تا بچم خوابه میرم ظرفا رومیشورم خونرو جارو میکشم لباسارو میریزم ماشین ،دوتا بچه اوردم هیچ وقت هیچکس اب دستم نداده همه کارام با خودم بوده

منکه هیچکاری نمیتونم بکنم غذا مادرشوهرم درست میکنه کارا خونه هم شوهرم بنده خدا
یسره تو بغلمه وقتیم میخوابه یکم خودم استراحت میکنم
بچه اولمه مامانم پونزده روز بیشتر نبود

البته تا چند روز دیگ بزار بمونه تا سر حال شی بتونی کاراتو بکنی من که بچم زیاد گریه میکرد تا چهل روز اینا خونه خودم نبودم ولی خب الانم گریه میکنه فرقی نداره فقط چون وارد نبودم موندم که یاد بگیرم حالا خداییش مامان من که خیلی زحمت کشید تا چند وقت پوشک بچمم عوض میکرد با دل و جون ولی آدم اگر خودش از پسش بربیاد از هر لحاظ بهتره

من شبا بعد از شام بچه رو میدم باباش خودم ظرفا رو میشورم و جمع و جور میکنم.در طول روز هر چند ساعت که خوابه کارامو انجام میدم.گاها بین غذا پختن که گریه میکنه میرم آرومش میکنم بعد دوباره میرم.خیلی سخت نیست.یکم بگذره روش کار دستت میاد و به همه کارات میرسی.به مادرت بگو بره خودت میتونی از پسش بربیای

من بعد ده روز که مادرم میخاست بره میگفتم نباشه من چکار کنم چون ده روز دست به سیاه سفید نزده بودم ولی کم کم رو روال میفتی هرچند هر صبح از بیخوابی گریه میکنم
البته من شوهرم خونه میاد من راحت میشم کلا دست کمکمه

ب سختی تا جای ک میتونی تا نینی خوابه ب کارات برس

خدا بزرگه فعلا که بیست روز گذشته دس تنها براومدم از کارام خداروشکر

بعد ۴۰ روزگی شبا میخوابن یعنی خوابشون تنظیم میشه هر وقت خوابید پاشو رو دور تند کاراتو بکن

درسته که مادره ولی اگر اینجوریه بزار بره دیگ بودنش به چه درد میخوره آخه

سوال های مرتبط

مامان آقا پسر🩵 مامان آقا پسر🩵 ۵ ماهگی
من واقعا چیکار کنم؟
مامانم طاقت گریه های بچمو نداره، تا بچه شروع میکنه گریه کردن، سریع بلند میشه براش شیر خشک درست میکنه میگه بچه گشنس...من فقط روز اول تونستم به بچه شیر بدم از سینه، چونکه سینم زخم شد بچه دیگه سینمو نمیگیره مجبورم با کلی سختی بدوشمش(الان دیگ زخم نیستا ولی نمیخوره)، من نمیتونم تا آخر شیردهی همش بدوشم که..مامانم نمیزاره اصلا با روش خودم پیش برم، من خودم باشم میزارم یکم گریه کنه ولی کم کم باز سینمو بگیره..تازه الان ک زردی گرفته مامانم میگه بزار شیرخشک بخوره وزنش هم پایین نمیاد‌‌..میگه شیر آغوزتو بدوش نگه داریمش، بقیه شیر رو بدوش بریز دور فعلا تا زردیش تموم شه...
مامانم سن وسالی نداره ها، چونکه سر ابجیای خودمم همه سر شیرخشک دادنش به ابجیام اذیتش کردن الان به اینکه کسی به شیرخشک دادن گیر بده گارد میگیره..خیلیی دوسش دارم دلم نمیخواد چیزی بهش بگم چونکه خیلی داره زحمت میکشه برامون ناراحت میشه..ولی شوهرمم اونور هی میگه اینقد شیرخشک نده به بچه شیرخودتو بده با زور هم شده...بخدا خیلی اعصابم خورده بخاطر این بدقلقی بچم